داستان زمانی برای بزرگ شدن به حضور یک جوان جنوب شهر

🧨داستان زمانی برای بزرگ شدن 😎 به حضور یک جوان 👱‍♂جنوب شهری در جبهه برای اعاده حیثیت از خانواده اش👨‍👩‍👦‍👦 می‌پردازد؛ حیثیتی که پیوستن برادر بزرگترش به نیروهای منافقین و شرکت در بمب‌گذاری‌ها آن را لکه‌دار کرده است😔.

🧨محسن مومنی زبانی پاکیزه و نثری روان و منسجم دارد و در داستانش از توصیف دقیق جزئیات و روابط آدم‌ها و فضای داستان 🙃لحظه‌ای غافل نمی‌شود☺️.

🧨چرا که داستان او، داستانی مبتنی بر حادثه و اتفاق‌های بزرگ نیست؛🤨 بلکه داستانی است که بر پایه روابط عادی میان آدم‌ها در جنگ پیش می‌رود و در مسیر خود به تحولی آرام و درونی در قهرمان اصلی منجر می‌شود.🙋‍♂

#زمانی_برای_بزرگ_شدن
#رمان_نوجوان
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

🧨پادگان امام حسن(ع) شلوغ تر از آن است که کسی کاری با ما داشت...

🧨از این همه ترس و احتیاط خودم کفری میشوم. ای کاش نامه را به ...

🌺جذبه انگشتر و قیافه خندان محمود، صورت مادر را به سمت دست هم...

🌺 شهبازی خندید. دو کف دستش را روی چشمانش مالید و نفس عمیقی ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط