زخم کهنه فصل

زخم کهنه فصل ۲
پارت ۶۵
همین نیست . اما دیگه چیزی نپرسید.

چراغهارو کم کردند و با هم بیرون رفتند.

مرد خاکستری پوش تکیه داده بود به دیوار و با دیدنشون

صاف ایستاد. چطور بود ؟

باید صبر کنیم بهوش بیاد.

دخترک قبل از تهیونگ بی حوصله گفت و تهیونگ نیم نگاهی بهش انداخت . بخاطر سوالش کلافه بود یا بخاطر

عمل طولانی ؟

تا بهوش بیاد اینجا میمونم

کوتاه گفت و دختر جوابش رو داد میتونی توی اتاق

استراحت کنی .

و با دست دری رو نشون داد.

تهیونگ سر تکون داد. ساعت سه صبح بود و بعید می دونست به شیفت درمانگاهش برسه. بی حرف به سمت اتاق رفت و از خستگی روی تخت ولو شد .

باورش نمیشد اینهمه اتفاق عجیب توی یک روز براش افتاده و اینقدر آرومه حداقل توقعش بعد از دیدن سومین
باورش نمیشد اینهمه اتفاق عجیب توی یک روز براش افتاده و اینقدر آرومه حداقل توقعش بعد از دیدن سومین

یه پنیک کوچولو بود !

میدونست شرایط جوری نیست که بتونه خواب عمیقی رو داشته باشه اما محض احتیاط ساعتش رو روی

نیم

ساعت بعد کوک کرد و چشمهاش رو بست . توی مغزش آشوب بود اما خستگی باعث شد پلک هاش روی هم بیفته . شاید توی عالم خواب دیگه سومین غرق

نمی شد

سومین حالا دیگه یه رویا نبود !

با صدای تق تق در تکون آرومی خورد و پلک هاش از هم فاصله گرفت اینبار خیلی طول نکشید تا متوجه موقعیتش بشه چون سه بار قبل هم از همین نقطه ی اتاق

بیدار شده بود منتهى دفعات قبل آلارم موبایل بیدارش میکرد تا بره وضعیت بیمار اتاق کناری رو بررسی کنه اما حالا یک نفر داشت در اتاق رو میزد و تهیونگ بین خواب و بیداری فکر میکرد که چرا این خلافکارها اینقدر مبادی آدابن و حتی در میزنن! نباید با لگد می اومدن داخل و دهنش رو سرویس میکردند ؟


آدابن و حتی در میزنن ! نباید با لگد می اومدن داخل و

دهنش رو سرویس میکردند ؟

;بله; آهسته ای گفت و با انگشت شقیقه هاش رو فشرد. دخترک نگران سرش رو آورد داخل و گفت : فکر کردم توهم زدم که چشمهاشو باز کرده. ولی واقعا چند دقیقه بعدش بیدار شد و صدام زد خیلی درد داشت . می آی ببینیش ؟

تهیونگ رسما از جا پرید چرا زودتر نیومدی ؟

گفتم !که اول فکر کردم اشتباه میکنم !
دیدگاه ها (۵)

زخم کهنه فصل ۲پارت ۶۷ تهیونگ عینکش رو روی چشمهاش زد و دوان ...

زخم کهنه فصل ۲پارت ۶۸ فقط منتظر بود تا بیدار شه و بهش بگه که...

زخم کهنه فصل ۲پارت ۶۴ دخترک شونه بالا انداخت و کارهایی که گف...

زخم کهنه فصل ۲پارت ۶۳ مرد جوان پرسید و تهیونگ گفت: کمترینش ...

زخم کهنه پارت ۳۴ جوابش رو داد و سومین :گفت حالت خوبه؟ تب ندا...

black flower(p,238)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط