هیچوقت نمیتونم دوبارع پیش مامان و بابا زندگی کنم

=هیچوقت نمیتونم دوبارع پیش مامان و بابا زندگی کنم؟
+گفتم که از این به بعد خونه تو اینجاست‌..‌..فعلا خیلی بچه ای یکم بزرگ شدی قراره زندگی با من خیلی سخت بشه پس بهتره از الان رفتن پیش خانواده قبلیت و فراموش کنی...
ویو تهیونگ
خیلی ناراحت شد و سرشو تکون داد
بافت آخر هم تموم شد
+برو بخواب ساعت ۱۰ صبح کوک میکنم بیدار شو
=چشم
+آفرین پرنسس من...شبت بخیر
=شب بخیر...

فردا
ویو کلارا
ساعت زنگ زد و بزور من بیدار شدم و با همون لباس خواب صورتم و شستم و موهای ایزول و شونه کردم برش داشتم و رفتم طبقه پایین دیدم تهیونگ نبود برا همون تصمیم گرفتم فیلمی که هانول داد و ببینم فلش و زدم به تلویزیون و رفتم پیش یه خدمتکار
=خانم
©بله؟
=میشه بیای فلش و درست کنی؟
©حتما
اومد و فیلم و زد بدون توجه به اینکه فیلم چیه رفت منم نشستم رو مبل راحتی رو به روش و فیلم شروع شد ولی مرد خوابیده بود روی زن و زن داشت می‌گفت برو پایین تر

عصر

ویو تهیونگ
اومدم عمارت دیدم کلارا و عروسکش و بغل کرده و پاهاش و جمع کرده و دستاشو ضربدری گذاشته رو پاش و گریه می‌کنه رفتم پیشش
+کلارا باز چیشده
=دخترا خیلی بیچاره آن مردا فقط بلدن حال کنن مامان من کلی عذاب کشیده تا منو بدنیا بیاره ولی فقط چهار سال پیشش
شرایط
۴۵ لایک
۲۰ کامنت
دیدگاه ها (۴۵)

+خودش نخواست*تهیونگ خواهش میکنم دخترمو بده+این بحث تمومه( عر...

+معلم تربیتت گفته حق نداری بدون اجازش حرف بزنی...و اگه خواست...

+می‌خوام اجازه بدم گاهی اوقات با مامان و بابات حرف بزنی ولی ...

+می‌خوام اجازه بدم گاهی اوقات با مامان و بابات حرف بزنی ولی ...

زور و عشق پارت ۵

چرا من پارت 13ویو صبح ات: بیدار شدم رفتم دسشویی و کارایه لاز...

خون‌آشام جذاب من(P:5)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط