میخوام اجازه بدم گاهی اوقات با مامان و بابات حرف بزنی و

+می‌خوام اجازه بدم گاهی اوقات با مامان و بابات حرف بزنی ولی به شرطی که قوانین و رعایت کنی
=واقعااااااا جیغ و ذوق
+آروم...اره
با خوشحالی پریدم بغلش با تعجب بهم نگاه کرد
+خب بسه میتونی بری پیش هانول

میخواستم چیزی بگم که فهمیدم یکی از قانونا این بود که زیاد حرف نزنم پس سرمو تکون دادم و رفتم تو اتاقم پیش هانول
=ببخشید منتظر موندی
~عیبی نداره تهی چی گفت
=اجازه داد گاهی اوقات با مامان و بابا حرف بزنم ذوق
~ایکاش می‌تونستی همیشه پیششون باشی
=بغض
~م..متاسفم تو..توروخدا..گ..گریه نکن
بغضمو گورت دادم
=تخصیر تو نیست...
~باشه
=خب بیا بازی کنیم
~باشه ایزول و بده به من منم جنی رو میدم
=باشههه
شب
ویو تهیونگ
کلارا خیلی آروم اومد پایین خندم گرفت ولی جلوشو گرفتم اومد نشست سر میز شام داشت با غذاش بازی میکرد
=میشه یه سوال بپرسم؟
+بعد شام...
آروم سرشو تکون داد
بعد شام گفت
=کی میتونم با مامانی و بابایی حرف بزنم
+فردا خوبه؟
سرشو تکون داد رفتیم اتاقش و موهاشو شونه میکردم که آروم گفت
=هیچوقت نمیتونم دوباره
دیدگاه ها (۲)

+می‌خوام اجازه بدم گاهی اوقات با مامان و بابات حرف بزنی ولی ...

=هیچوقت نمیتونم دوبارع پیش مامان و بابا زندگی کنم؟+گفتم که ا...

~اسمت کلارا بود دیگه ؟بد نیست اسم منم هانوله=باشه+کلارا دختر...

°مطمئنی این ۴ سالشه + پنج سالشه°تهیونگ چجوری دلت اومد؟+ آت م...

☆ᴵ ʲᵘˢᵗ ʷᵃⁿᵗ ᵗᵒ ᵉˣᵖᵉʳⁱᵉⁿᶜᵉ ˡᵒᵛᵉ.☆ᴾᵃʳᵗ☆④_هی فیلیکس پیداش کردم...

🐾نامه ای از رزیتا هلمز🐾"‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌‌   .  ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط