معلم تربیتت گفته حق نداری بدون اجازش حرف بزنیو اگه خو

+معلم تربیتت گفته حق نداری بدون اجازش حرف بزنی...و اگه خواست تنبیهت کنه به حرفاش گوش میدی....
=چشم (بغض شدید)
+من فردا قرارع برم آمریکا تا یک هفته نیستم
=به من چه؟
+کوچولوی زبون دراز... منظورم اینه که مسئولیتت با معلمته بهتره دختر خوبی باشی
=هوم....
فردا
ویو کلارا
منو تهیونگ رفتیم کنار در عمارت خیلی ترسیده بودم که یه خانم اخمو اومد تو تهیونگ باهاش احوال پرسی کرد تا منو دید اخم کرد
¢فک کنم قرارع به ما دوتا خیلی خوش بگذره
+فقط مطیعش کنید
¢بسپاریدش به من کوچولوتون میشه همونی که می‌خواین
با بغض به تهیونگ نگاه کردم که با ما خدافظی کرد و رفت اون زن بی ریخت اومد سمتم
¢دختر کوچولو اسمت کلاراست؟(ترسناک)
آروم سرمو تکون دادم
¢اول قراره نهوه احترام گذاشتن و یاد بگیری...
=یعنی چی؟
¢یه خانم با ادب هیچوقت بدون اجازه مربی یا خانواده صحبت نمیکنه
=ولی مامان آت و بابا...
¢هیس...خب به طور کلی احترام گذاشتن با تعظیم کوتاه انجام میشه طوری که تو با دوتا دست جلوی دامنت و یکم بالا میگیری و زانوتو آروم خم میکنی
یه چوب دستش بود که منو ترسوند آروم کار که گفت و انجام دادم ولی با نام رضایتی گفت
¢نه زرافتی...نه زیبایییی هیچی...از اول تا وقتی نتونی درست احترام بزاری غذا خبری نیست
آروم سرمو تکون دادم و دوباره تمرین کردم