رمان سرعت عشق پارت ۱۵
روز بعد دنیز:هاااااا هااااا خدایا این چه خوابی بود من دیدم
من که از این خواب های خاک بر سری نمیدیدم وای چرا من همچین خوابی دیدم ولش کن بهتره آماده شم برم کالج واییییییییییی خدای من چرا گردنم این شکلی شده باید چیکار کنم فهميدم با میکاپ درستش میکنم
کمی بعد
دنیز: بالاخره تموم شد باید برم کالج دا کنه کیم سر عقل اومده باشه و هیچی از اتفاقات دیشب یادش نباشه این تنها چیزیه که الان میخوام گه الان راه بیفتم دیگه به ترافیک نمیخورم
کمی بعد کالج
کیم هنوز نیومده خداروشکر ولی چرا همه اینجوری نگام میکنند وای نه کیم اونجا نشسته خدایا اصلا از نگاش به خودم خوشم نمیاد ولی از حق نگذریم امروز با اون پیراهن سفیدش که بشکل عجیبی رو تنش سکسی و اون شلوار مشکی که پوشیده بشکل عجیبی بهش میاد کیم از جایش بلند میشود و باسرعت به طرف من میاد و با یک دستش کمرم را میگرد و با دست دیگر گردنم را می گیره کنار گوش دنیز میگه: نشونه که روی گردنت گذاشتم را چرا پنهان کردی؟»دنیز که دید بچه های دانشگاه دارن نگاهشون می کنن دستشو روی سینه های کیم میزاره و سعی می کنه دورش کنه کیم میگه: آروم باش کوچولو نمی خوام که بخورمت البته شاید خوردمت» و بعد گردن دنیز شروع میکنه به بوسیدن دنیز محکم کیم را هل میده و سیلی بهش میزنه زخم که دیروز بخاطر مشت دنیز خورده بود کنار لبش باز شد کیم انگشتش را روی گوشه لبش کشید آروم خندید و گفت:دستت سنگینه ها کوچولو)) بعد به سرعت حراست به طرف کیم حمله ور می شوند و کیم می گیرن
من که از این خواب های خاک بر سری نمیدیدم وای چرا من همچین خوابی دیدم ولش کن بهتره آماده شم برم کالج واییییییییییی خدای من چرا گردنم این شکلی شده باید چیکار کنم فهميدم با میکاپ درستش میکنم
کمی بعد
دنیز: بالاخره تموم شد باید برم کالج دا کنه کیم سر عقل اومده باشه و هیچی از اتفاقات دیشب یادش نباشه این تنها چیزیه که الان میخوام گه الان راه بیفتم دیگه به ترافیک نمیخورم
کمی بعد کالج
کیم هنوز نیومده خداروشکر ولی چرا همه اینجوری نگام میکنند وای نه کیم اونجا نشسته خدایا اصلا از نگاش به خودم خوشم نمیاد ولی از حق نگذریم امروز با اون پیراهن سفیدش که بشکل عجیبی رو تنش سکسی و اون شلوار مشکی که پوشیده بشکل عجیبی بهش میاد کیم از جایش بلند میشود و باسرعت به طرف من میاد و با یک دستش کمرم را میگرد و با دست دیگر گردنم را می گیره کنار گوش دنیز میگه: نشونه که روی گردنت گذاشتم را چرا پنهان کردی؟»دنیز که دید بچه های دانشگاه دارن نگاهشون می کنن دستشو روی سینه های کیم میزاره و سعی می کنه دورش کنه کیم میگه: آروم باش کوچولو نمی خوام که بخورمت البته شاید خوردمت» و بعد گردن دنیز شروع میکنه به بوسیدن دنیز محکم کیم را هل میده و سیلی بهش میزنه زخم که دیروز بخاطر مشت دنیز خورده بود کنار لبش باز شد کیم انگشتش را روی گوشه لبش کشید آروم خندید و گفت:دستت سنگینه ها کوچولو)) بعد به سرعت حراست به طرف کیم حمله ور می شوند و کیم می گیرن
۱۱.۸k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.