پارت 16
❤❤رمان ملکه سرعت و عشق❤❤
حراست کیم و دنیز را به دفتر مدیر بردند دنیز و کیم که جز دانش آموزان عالی بودند برای اولین بار به دفتر رفتند اما مدیر آنجا نبود و معاون بر روی صندلی مدیر نشسته بود و رو به حراست گفت:چرا دوتا از دانش آموزان برتر آوردین؟》حراست رو به کیم گفت:ایشون تو حیاط مدرسه مزاحم خانم شدن》کیم سریع میگه:چه مزاحمتی این دوست دخترمه》معاون رو به دنیز: تو یکی از دانش آموزان نخبه مدرسه بودی بگو چه اتفاقی افتاده؟دخترم دنیز》دنیز با لحن مظلومی:این آقا دوست پسر من نیست به زور توحیاط دانشگاه جلو همه گردنم بوسید》کیم با چشم های گرد دنیز نگاه می کنه تو ذهنش میگه:عجب بازیگری فوق العاده ای برای همین رفتارهاش که می خوامش ولی منم تو بازیگری خوبم دنیز جون》بعد رو به معاون میگه:می خوای ببینید که ما واقعا چی هستیم؟》و بدون اینکه بزار معاون و دنیز حرفاشو تحلیل کنه به طرف دنیز میره و کمرش محکم می گیره و گوش دنیز گاز می گیره کنار گوشش زمزمه میکنه:اگر یک بار دیگه همچین شوخی بی مزه ای کنی مطمئن باش یه جای دیگه رو گاز می گیرم》بعدش از دنیز فاصله می گیره و معاون رو به کیم میگه:این چه کار زشتی بود انجام دادیم آقا کیم شما به مدت یک هفته از مدرسه اخراج می شید اگه دوباره این کار انجام بدی با یک اخطار انضباطی ساده نمی گذرم حالا از دفتر برو بیرون»کیم با پوزخند به دنیز نگاه می کنه و از دفتر مدیر خارج می شود بعدش معاون رو به دنیز می کند و می گوید:اگر یک بار دیگه این اتفاق افتاد زود به خودم بگو به هرحال تو نامزد آینده پسر رئیسی حالا می تونی بری 》دنیز که از کار کیم خجالت کشید بود تو ذهنش میگه:زود از اینجا فلنگو ببندم وگرنه همینجا شوهرم میده باید بزنم به چاک جده》دنیز از در که خارج که میشه کیم می بینه که یه پاش به دیوار تکیه داد و دست هاشو تو بغلش گرفته کیم نگاهش از رو زمین میگیره و به دنیز خیره می شه و به طرف دنیز حرکت می کنه ولی دنیز از او دور و در خلاف جهت کیم حرکت می کنه
🌸لایک و کامنت فراموش نشه🌸
#رمان
#رمان_ملکه_سرعت_عشق
#رمان_مافیایی
#رمان_عاشقانه
#رمان_ملکه_مافیا
حراست کیم و دنیز را به دفتر مدیر بردند دنیز و کیم که جز دانش آموزان عالی بودند برای اولین بار به دفتر رفتند اما مدیر آنجا نبود و معاون بر روی صندلی مدیر نشسته بود و رو به حراست گفت:چرا دوتا از دانش آموزان برتر آوردین؟》حراست رو به کیم گفت:ایشون تو حیاط مدرسه مزاحم خانم شدن》کیم سریع میگه:چه مزاحمتی این دوست دخترمه》معاون رو به دنیز: تو یکی از دانش آموزان نخبه مدرسه بودی بگو چه اتفاقی افتاده؟دخترم دنیز》دنیز با لحن مظلومی:این آقا دوست پسر من نیست به زور توحیاط دانشگاه جلو همه گردنم بوسید》کیم با چشم های گرد دنیز نگاه می کنه تو ذهنش میگه:عجب بازیگری فوق العاده ای برای همین رفتارهاش که می خوامش ولی منم تو بازیگری خوبم دنیز جون》بعد رو به معاون میگه:می خوای ببینید که ما واقعا چی هستیم؟》و بدون اینکه بزار معاون و دنیز حرفاشو تحلیل کنه به طرف دنیز میره و کمرش محکم می گیره و گوش دنیز گاز می گیره کنار گوشش زمزمه میکنه:اگر یک بار دیگه همچین شوخی بی مزه ای کنی مطمئن باش یه جای دیگه رو گاز می گیرم》بعدش از دنیز فاصله می گیره و معاون رو به کیم میگه:این چه کار زشتی بود انجام دادیم آقا کیم شما به مدت یک هفته از مدرسه اخراج می شید اگه دوباره این کار انجام بدی با یک اخطار انضباطی ساده نمی گذرم حالا از دفتر برو بیرون»کیم با پوزخند به دنیز نگاه می کنه و از دفتر مدیر خارج می شود بعدش معاون رو به دنیز می کند و می گوید:اگر یک بار دیگه این اتفاق افتاد زود به خودم بگو به هرحال تو نامزد آینده پسر رئیسی حالا می تونی بری 》دنیز که از کار کیم خجالت کشید بود تو ذهنش میگه:زود از اینجا فلنگو ببندم وگرنه همینجا شوهرم میده باید بزنم به چاک جده》دنیز از در که خارج که میشه کیم می بینه که یه پاش به دیوار تکیه داد و دست هاشو تو بغلش گرفته کیم نگاهش از رو زمین میگیره و به دنیز خیره می شه و به طرف دنیز حرکت می کنه ولی دنیز از او دور و در خلاف جهت کیم حرکت می کنه
🌸لایک و کامنت فراموش نشه🌸
#رمان
#رمان_ملکه_سرعت_عشق
#رمان_مافیایی
#رمان_عاشقانه
#رمان_ملکه_مافیا
۸.۲k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.