فیکشن یائویی سانزو ریندو

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندو
به قلم سنجین••••☆
🌩-‌ - - - - - -‌ - - - - - - پارت سی ام:

کوکو با قهقه بیرون رفت و ریندو که نمیتونست توی اون حال با سانزو کل کل کنه- بی حوصله دوباره روی تخت دراز کشید و سانزو،روی صندلی کنار تخت نشست:حالت بهتره؟

ریندو فقط سر تکون داد-سانزو گفت:وقتی اون همه خون رو دیدم خیلی شوکه شدم!

ریندو هیچی نگفت اما سانزو ادامه داد:خودت عادت کردی نه؟

ریندو قصد داشت جواب نده اما فکر کرد که رفتارش شبیه یه پسر ده ساله‌ش تا یه مرد بیست و چند ساله
پس با اکراه لب باز کرد:تازگیا اره-قبلا کمتر بود!

سانزو به لحن صدای رین گوش داد-یه صدای کشیده و خسته از ته گلوش بیرون میومد و در عین مردانگی ظریف و زیبا بود

:دلم برای صدات تنگ شده بود رین!

دست سانزو روی دست مشت شده‌ی ریندو نشست و نوازشش کرد:هنوزم مثل قبل قشنگه!

برق از سره ریندو پریده بود-میخواست سرشو از پنجره بیرون ببره و بلند بگه فاک!
سانزو زبون باز کرده بود و احساساتشو بیان می‌کرد
سانزو داشت حرف میزد-جلوی بقیه علاقشو ابراز میکرد و این چیزی بود که ریندو ازش ندیده بود-نه تا هفت هشت سال پیش و بجز توی تخت!

دست مشت شده‌شو از زیره دست گرم سانزو بیرون کشید و روی شکمش گذاشت و و نگاهشو به سمت چپ داد-نمیخواست با سانزو در تماس باشه و نمیخواست جواب نگاهشو بده!

اما سانزو کوتاه نیومد:پرونده‌ی پزشکیتو‌ دیدم-
و همینطور مدارک کمی توی ایستگاه پلیس داری،اونا همه پاک ان!

گوش ریندو برای شنیدن حرف های سانزو تیز شد-نگاهشو برگردوند و با چشم غره به سانزو منتظر ادامه‌ی حرفهاش شد

:چرا انقدر مشروب میخوری؟
میخوای از‌ چی فرار کنی ریندو؟

سکوت کرد و نگاهشو نگهداشت-الان دقیقا شبیه یه پسر بچه‌ی ده ساله‌ی تخس شده بود و سانزو دوست داشت توی گردنش بکوبه و سرزنشش کنه

:ولی از چند نفر شنیدم که بهت مواد فروختن!

ریندو بدون مکث گفت:خب که چی؟
یادم نبود باید از سوپر استار اجازه بگیرم...

سانزو دستاشو روی تخت گذاشت و به سمت ریندو مایل شد:منظورم این نبود،دارم میگم که چرا؟

نگاه ریندو با یه "وات د فاک" خاصی برق میزد
نیم خیز شد و روبه سانزو توپید:تو همونی نبودی که سیگار از دستت نمیوفتاد؟ الان داری منو بابت دراگ‌ زدنم سرزنش میکنی؟

چند ثانیه بهم زل زدن-سانطو مطمئن بود که ریندو دیگه اون پسر قبلی نیست،حتی از‌ طرز نگاهشم میتونست اینو حس کنه

بعد از‌ اون نگاه سنگین و طولانی به صندلیش تکیه داد:
من بابت هیچی سرزنشت نمیکنم!

اما ریندو تقریبا داد زد:حق هم نداری!
خودشو به پشت تخت کوبید و بعد هو به پهلو شد-اما بدنش می‌لرزید و سانزو دوباره شاهد عصبی شدنش شده بود

اول فکر کرد که بهتره به حال خودش رهاش کنه-اما بعد ایستاد و اون سمت تخت ایستاد:ساعت تازه هسته،نگو که میخوای بخوابی!

ریندو چشماشو باز کرد و نگاهشو روی پاهای سانزو نگه داشت،اما بعد به پشت قلت خورد و نگاهشو به سقف داد:برو خونه سانزو-فقط برو!

سانزو اما نشنیده گرفت و لبه‌ی تخت نشست-تلفنشو دراورد و یکی از‌ ولاگ‌ های جدیدشو پلی کرد:بیا اینو ببینیم-واسه حدود یک ماه قبله...!

ریندو توجه نکرد و همچنین نگاهشو روی جای دیگه‌ای نگه داشته بود،اما با صدای دخترونه‌ای که شنید،ناخودآگاه چشماش حرکت کردن:سنجو کنار سانزو پشت دوربین نشسته بود-بزرگتر،بالغ تر و زیبا تر شده بود اما ریندو پنهانی توی قلبش از سانزو تعریف کرد

:خواهرمو یادت میاد؟
سانزو آروم زمزمه کرده و ریندو با مکث جوابشو داد:بزرگ شده...!

╭─────┈┈┈.°୭‌       
╰┈➤ 🌈
 .𝂅  ִ ◯⃘ 𝆬 .  𞥊ֹ   ׄ   𝇈⃝☁️𓂃
۫  ︩︪𔓕 🔥ৎ  Ɨɑց:: #سانزوxریندو  𝆺𝅥 ׅ𝆭   ࿚     ‌
دیدگاه ها (۱)

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

“Smile of Death” part (10)از زبان هیکاریبعد از اینکه سانزو ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط