آزمون جنگل عشق
"آزمون جنگل عشق"
هانول را به کناری کشیدم و با نگاهی تیز او را برانداز کردم:
"تو... که ادعا میکنی ستارهٔ میهویی، میدونی قلب یه فرشتهٔ که خواهر من باشه چقدر شکنندهست؟ اگه قراره تو زندگیش بمونی، باید ثابت کنی لیاقتش رو داری."
هانول (بدون ترس به چشمام نگاه کرد):
"ملکه، من قرنها تو آیینهها زندانی بودم، فقط چشم به راهِ اون لحظه بودم که میهو منو ببینه... چشمانش برق میزند حالا که اومدم، حتی اگه جنگل عشق تبدیل به جهنم بشه، کنارش میمونم."
لبخندی مرموز زدم: "خوب جواب دادی... پس بریم ببینیم عمل چطوریی؟"
آزمون جنگل عشق:
جنگل عشق جایی است که درختانش با ریشههای طلایی به هم پیچیدهاند و گلها آواز میخوانند. اما هرچه میروند، جنگل تاریکتر میشود.
چالش اول: پل اشکها
پلی از یخ که با هر قدم، خاطرات دردناک میهو و هانول را نشان میدهد.
میهو تصویر کیونگ را میبیند که او را ترک میکند، اما هانول دستش را میگیرد:
"من اینجام... و هرگز جات رو با کسی عوض نمیکنم."
چالش دوم: آینههای دروغین
آینههایی که وسوسههای شیطانی را نشان میدهند:
تصویر هانول که میهو را به خاطر ضعفهایش مسخره میکند.
تصویر میهو که هانول را به خاطر ترسهایش طرد میکند.
میهو آینه را با مشت میشکند: "دروغه! ما هیچوقت اینطوری نیستیم!"
چالش سوم: گذرگاه فداکاری
تنها یکی میتواند از گذرگاه باریک عبور کند، وگرنه هر دو سقوط میکنند.
هانول ناگهان میهو را به عقب هل داد و خودش به درون پرتگاه پرید.
"برو میهو... من همون ستارهام که همیشه تو آسمونت میمونه!"
اما میهو بدون تردید به دنبالش پیرد و بالهایش را دور او پیچاند:
"احمق! ستارهها همیشه با هم میدرخشن!"
هانول را به کناری کشیدم و با نگاهی تیز او را برانداز کردم:
"تو... که ادعا میکنی ستارهٔ میهویی، میدونی قلب یه فرشتهٔ که خواهر من باشه چقدر شکنندهست؟ اگه قراره تو زندگیش بمونی، باید ثابت کنی لیاقتش رو داری."
هانول (بدون ترس به چشمام نگاه کرد):
"ملکه، من قرنها تو آیینهها زندانی بودم، فقط چشم به راهِ اون لحظه بودم که میهو منو ببینه... چشمانش برق میزند حالا که اومدم، حتی اگه جنگل عشق تبدیل به جهنم بشه، کنارش میمونم."
لبخندی مرموز زدم: "خوب جواب دادی... پس بریم ببینیم عمل چطوریی؟"
آزمون جنگل عشق:
جنگل عشق جایی است که درختانش با ریشههای طلایی به هم پیچیدهاند و گلها آواز میخوانند. اما هرچه میروند، جنگل تاریکتر میشود.
چالش اول: پل اشکها
پلی از یخ که با هر قدم، خاطرات دردناک میهو و هانول را نشان میدهد.
میهو تصویر کیونگ را میبیند که او را ترک میکند، اما هانول دستش را میگیرد:
"من اینجام... و هرگز جات رو با کسی عوض نمیکنم."
چالش دوم: آینههای دروغین
آینههایی که وسوسههای شیطانی را نشان میدهند:
تصویر هانول که میهو را به خاطر ضعفهایش مسخره میکند.
تصویر میهو که هانول را به خاطر ترسهایش طرد میکند.
میهو آینه را با مشت میشکند: "دروغه! ما هیچوقت اینطوری نیستیم!"
چالش سوم: گذرگاه فداکاری
تنها یکی میتواند از گذرگاه باریک عبور کند، وگرنه هر دو سقوط میکنند.
هانول ناگهان میهو را به عقب هل داد و خودش به درون پرتگاه پرید.
"برو میهو... من همون ستارهام که همیشه تو آسمونت میمونه!"
اما میهو بدون تردید به دنبالش پیرد و بالهایش را دور او پیچاند:
"احمق! ستارهها همیشه با هم میدرخشن!"
- ۲۰۲
- ۲۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط