عشق فرشته به شیطان
پسرک دراز کشیده بود و به سقف نگاه میکرد از آخرین باری که چشم های تیله ای و زیبای سبز اون فرشته رو دیدع بود زمان زیادی نمیگذشت ولی پسرک دلتنگش بود چشمای تیله ای اون رو آخرین بار گریان دید با خودش فکر میکرد چطوری همچین پسر کثیفیه
>فلش بک<
ران از خونه زد بیرون با فرشته اش رفتن به مهمونی داخل مهمانی کنار هم ایستاده بودن تا اینکه فرشته کوچولوش تشنه میشه رفت آب بخوره به سمت میهمان دار رفت و منتظر موند آب بده بهش میهمان دار آب رو داد و دخترک نوشید ولی وقتی برگشت پسرک رو در جمعی از دخترا دید از این اشکالی نگرف وقتی نزدیک تر شد یکی از دختر های اون جمع آویزون ران شد چون ا.ت دور بود نشنید چی میگفتن ولی وقتی دختر آپیزان پسر شد و چیزی گفت ران خندید و براش سوال شد که چرا گزاشت اون دختر آویزونش بشه رفت جلوتر تا از کیفش موبایلش رو برداره ولی اینبار با چیزی که دید چشماش گشاد شد
اون دختر افتاده بود روی ران
ران چشمش به فرشته اش خورد دید چشمای تیله ایش دارن با قطره های اشک لکه برمیدارن فرشته اش کیفش رو برداشت و فرار کرد
پسرک دختر روش رو پرت کرد اونور
ران:بکش کنار جنده ساعتی
ران میخواست بره دنبالش دید فرشته اش کتش رو برنداشته کت سفیدش رو برداشت و دوید دنبالش ولی هر جا رو گشت نبود رفت جلو خونه اش در باز شد
مامان ا.ت: گمشو
ران: اما لط...
کوبوندن در بع صورت ران
ران نشست پشت در گریه کرد و داد میزد سعی کرد خودش رو جمع کنه بلند شد رفت سمت خانه اش بی حال ماشین میروند سرعتش به حدی زیاد بود که احتمال تصادف زیاد بود ولی رسید خونه خودش رو پرت کرد روی تخت و پالتو دخترک رو در آغوش گرفت و بوش دو استشمام کرد
پایان فلش بک
پسرک نمیتونست خودش رو از سیگار و ویسکی جدا کنه تا اینکه برادرش اومد داخل
ریندو: هوی آنیکی خودتو جم کن اینشکلی ببینتت عمرا ببخشع
ران نیشخندی زد: ببخشه؟ من بجاش بودم کامل از زندگیم حذفش میکردم ولی اون فرشته اس فرشته ها. اونشکلی نیستن هیچ فرشته ای نمیتونست با شیطان بگرده و عاشقش بشع ولی این فرشته متفاوت بود الان تبدیل به آرزوم شده میشه ازش بخوام بیاد تو خوابم اونوقت بهش قول میدم دیگه بیدار نشم 🙃
>فلش بک<
ران از خونه زد بیرون با فرشته اش رفتن به مهمونی داخل مهمانی کنار هم ایستاده بودن تا اینکه فرشته کوچولوش تشنه میشه رفت آب بخوره به سمت میهمان دار رفت و منتظر موند آب بده بهش میهمان دار آب رو داد و دخترک نوشید ولی وقتی برگشت پسرک رو در جمعی از دخترا دید از این اشکالی نگرف وقتی نزدیک تر شد یکی از دختر های اون جمع آویزون ران شد چون ا.ت دور بود نشنید چی میگفتن ولی وقتی دختر آپیزان پسر شد و چیزی گفت ران خندید و براش سوال شد که چرا گزاشت اون دختر آویزونش بشه رفت جلوتر تا از کیفش موبایلش رو برداره ولی اینبار با چیزی که دید چشماش گشاد شد
اون دختر افتاده بود روی ران
ران چشمش به فرشته اش خورد دید چشمای تیله ایش دارن با قطره های اشک لکه برمیدارن فرشته اش کیفش رو برداشت و فرار کرد
پسرک دختر روش رو پرت کرد اونور
ران:بکش کنار جنده ساعتی
ران میخواست بره دنبالش دید فرشته اش کتش رو برنداشته کت سفیدش رو برداشت و دوید دنبالش ولی هر جا رو گشت نبود رفت جلو خونه اش در باز شد
مامان ا.ت: گمشو
ران: اما لط...
کوبوندن در بع صورت ران
ران نشست پشت در گریه کرد و داد میزد سعی کرد خودش رو جمع کنه بلند شد رفت سمت خانه اش بی حال ماشین میروند سرعتش به حدی زیاد بود که احتمال تصادف زیاد بود ولی رسید خونه خودش رو پرت کرد روی تخت و پالتو دخترک رو در آغوش گرفت و بوش دو استشمام کرد
پایان فلش بک
پسرک نمیتونست خودش رو از سیگار و ویسکی جدا کنه تا اینکه برادرش اومد داخل
ریندو: هوی آنیکی خودتو جم کن اینشکلی ببینتت عمرا ببخشع
ران نیشخندی زد: ببخشه؟ من بجاش بودم کامل از زندگیم حذفش میکردم ولی اون فرشته اس فرشته ها. اونشکلی نیستن هیچ فرشته ای نمیتونست با شیطان بگرده و عاشقش بشع ولی این فرشته متفاوت بود الان تبدیل به آرزوم شده میشه ازش بخوام بیاد تو خوابم اونوقت بهش قول میدم دیگه بیدار نشم 🙃
۱۰.۶k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.