میترسم صدمه ببینی
یروز شوهرت از سرکار برگشت سرتاپاش خونی بود
نگران شدی رفتی سمتش
ا.ت:ک...کوکو چی شده لباسات رو دربیار بزار زخمات رو ببینم
کوکو: هه هه این خون برای من نیست مامی
ا.ت:ب...برای تو نیست؟منظورت_
*ا.ت ترسید
کوکو حالتش نگرانی و ناراحت شد
کوکو: تو که ازم نمیترسی؟
ا.ت: کوکو ما چندساله باهن اردواج کردیم چرا هرشب خونی برمیگردی ؟
کوکو:خب حقیقت اینه توی...یه ... باند خلافکارم
*ترسیدن
ا.ت: ت...تو ابنو بهم نگفتی چرا ؟؟؟
کوکو: ترسیدم ولم کنی
ا.ت: بهتره دو روز کنار هم نمونیم باید اینارو حضم (درسته؟) کنم
کوکو درکش کرد و رفت اتافش در رو قفل کرد
ا.ت نشست فکر کرد تا صدای هق هق شنید
ا.ت دوید سمت اتاق
ا.ت:کوکو. در رو باز کن
کوکو: هق تو هم منو بخاطر پولم میخوای درسته?
ا.ت: نه کوکو من دوستت دارم قسم میخورم
کوکو: پس چرا اونشکلی رفتار کردی
ا.ت: چون...یکم ترسیدم
کوکو:من بهت صدمه نمیزنم
ا.ت: من ازین ایراد نمیگیرم ک تو بهم صدمه بزنی من ازین میترسم که تو صدمه ببینی
ا.ت نشست پشت در تا اینکه در باز شد
ا.ت سرش رو گرفت بالا و کوکو رو دید
کوکو ا.ت رو گرفت تا حد خفگی بوسید
کوکو: اندازه تمام کهکشان دوست دارم
نگران شدی رفتی سمتش
ا.ت:ک...کوکو چی شده لباسات رو دربیار بزار زخمات رو ببینم
کوکو: هه هه این خون برای من نیست مامی
ا.ت:ب...برای تو نیست؟منظورت_
*ا.ت ترسید
کوکو حالتش نگرانی و ناراحت شد
کوکو: تو که ازم نمیترسی؟
ا.ت: کوکو ما چندساله باهن اردواج کردیم چرا هرشب خونی برمیگردی ؟
کوکو:خب حقیقت اینه توی...یه ... باند خلافکارم
*ترسیدن
ا.ت: ت...تو ابنو بهم نگفتی چرا ؟؟؟
کوکو: ترسیدم ولم کنی
ا.ت: بهتره دو روز کنار هم نمونیم باید اینارو حضم (درسته؟) کنم
کوکو درکش کرد و رفت اتافش در رو قفل کرد
ا.ت نشست فکر کرد تا صدای هق هق شنید
ا.ت دوید سمت اتاق
ا.ت:کوکو. در رو باز کن
کوکو: هق تو هم منو بخاطر پولم میخوای درسته?
ا.ت: نه کوکو من دوستت دارم قسم میخورم
کوکو: پس چرا اونشکلی رفتار کردی
ا.ت: چون...یکم ترسیدم
کوکو:من بهت صدمه نمیزنم
ا.ت: من ازین ایراد نمیگیرم ک تو بهم صدمه بزنی من ازین میترسم که تو صدمه ببینی
ا.ت نشست پشت در تا اینکه در باز شد
ا.ت سرش رو گرفت بالا و کوکو رو دید
کوکو ا.ت رو گرفت تا حد خفگی بوسید
کوکو: اندازه تمام کهکشان دوست دارم
۱۵.۴k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.