همراهی که ازش حرف میزدی اون سه تا دختر نیست کیم اون هم

-همراهی که ازش حرف می‌زدی اون سه تا دختر نیست کیم ،اون همراه از اون خانواده فرانسوی که اون شب دعوتشون کردی
تهیونگ نیشخندی زد
-راشل
$تهیونگ دیوونه شدی
مرد به مادرش نگاه کرد
-فکر کنم
خنده ای کرد و به سمت خانواده فرانسوی رفت و با سلامی که داد حرفی زد
-با اجازتون دخترتون رو باید ببرم
بدون اجازه دادن به کسی دست راشل رو گرفت و به سمت پدر و مادرش برد
+چیکار می‌کنی
@ تو مطمئنی از این کار،راه برگشتی نداری
تهیونگ به نگاه متعجب راشل نگاه کرد و بعد بدون اینکه نگاهشو بگیره جواب داد
-مطمئنم
.
بعد از حرف زدن های پدر تهیونگ با پدر و مادر راشل ،دختر متوجه قضیه شد و با بهت به مرد نگاه کرد
+شوخی می‌کنی حتما نه؟
-به قیافه بابام همچین چیزی میخوره ؟
راشل به جدیت پدر تهیونگ نگاه کرد و از جدی بودن این قضیه مطمئن شد،اما اینکه ناراحت بود یا خوشحال رو نمیدونست.
.
@ خب مراسم رو شروع میکنیم،پدرت قبول کرد راشل
راشل با تعجبی که دیگه به حد آخرش رسیده بود اول به پدر و مادرش و جیمین نگاه کرد و بعد به تهیونگ
مثل به خواب میموند .
.
~اینجاست
-چیه خوشت نیومد قربان
جیمین خودش رو پرت کرد رو مبل
~کوچیکه
+ببخشید نمیدونستیم قرار نون خور اضافی داشته باشیم
جیمین بلند شد
~فکر نکن ازدواج کردی دست از سرت برمیدارم،این آقایی که بغلته با ازدواج کردن با تو منم به سرپرستی گرفته ،فهمیدی؟
-الان باید خوشحال باشم و یا ناراحت از اینکه ازدواج کردم؟
~هرجور عشقت می‌کشه.
اون کلبه برای پناه بردن تهیونگ به اونجا بود ،و‌ چه بهتر که با کسی که دوست داشت می‌تونست اونجا زندگی کنه.
دیدگاه ها (۲)

new fakeاسم:دشمن ناتنیشخصیت ها :سوهی ،جونکوک،نامجون،جین،تهیو...

دشمن ناتنی pt1سرش رو از پنجره ماشینی که توش بود بیرون آورد و...

کار کلبه تموم شده و بود و الان دقیقا شبیه یه کلبه واقعی و دل...

+بابت دیشب،خواستم ببینم حالت خوبه یانه،جیمین گفت خبر نداشتی....

فکرکنم یه آرمیه به تهیونگ گل داده بعد تهیونگ اون گلو پرت کرد...

black flower(p,327)

black flower(p,290)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط