★هایبرید شیطون من★
★هایبرید شیطون من★
پارت ۳۶...
_اینو فشارش بده تا من بیام.
جونگکوک سرشو تکون داد و همینکه تهیونگ گوشیشو برداشت تا زمان دقیقشو چک کنه بطری رو فشار داد وقتی دید چیزی ازش بیرون نمیاد با حرص اونقدری محکم توی ظرف تکونش داد که درب بطری با فشار ازش جدا شد و توی مواد افتاد . پشت بندش نصف محتویات بطری توی ظرف ریخت و خود بطری از دست جونگکوک توی ظرف افتاد!
×اوپس...
دستاشو به نشونه تسلیم توی هوا برد و به خرابکاریش خیره شد و همینکه حس کرد تهیونگ داره به طرفش میاد سرشو تو گردنش فرو کرد.
_آره میدونم، در سس شکلاتیمون خراب بود!
لباشو جلو داد و با تهیونگ خیره شد که خونسرد با اخمای ظریف توهم رفته در بطری و ظرفشو با انگشتاش بیرون میکشه و توی کاسه خالی مینداخت. تهیونگ اول به دستای شکلاتیش و بعد جونگکوکی که به دستاش خیره شده بود نگاه انداخت.
_دسته گُلته!
×مسئولیتشو قبول کنم؟!
_مسئولیت چیو جونگکوک؟!
جونگکوک جلو آوند و مچ دست راست تهیونگ که تمام شکلاتی و خیس شده بود رو گرفت و انگشت اشاره تهیونگو توی دهنش برد و با صدا بیرون کشید.
×اشتباهمو!
تهیونگ نفسشو توی سینش حبس کرد و به جونگکوک خیره شد که انگشت شصتشو جوری که انگار یه کندی خوشمزست توی دهنش میبرد و مک میزد .
_جونگکوک.. داری چیکار میکنی؟
ادامه دارد...
پارت ۳۶...
_اینو فشارش بده تا من بیام.
جونگکوک سرشو تکون داد و همینکه تهیونگ گوشیشو برداشت تا زمان دقیقشو چک کنه بطری رو فشار داد وقتی دید چیزی ازش بیرون نمیاد با حرص اونقدری محکم توی ظرف تکونش داد که درب بطری با فشار ازش جدا شد و توی مواد افتاد . پشت بندش نصف محتویات بطری توی ظرف ریخت و خود بطری از دست جونگکوک توی ظرف افتاد!
×اوپس...
دستاشو به نشونه تسلیم توی هوا برد و به خرابکاریش خیره شد و همینکه حس کرد تهیونگ داره به طرفش میاد سرشو تو گردنش فرو کرد.
_آره میدونم، در سس شکلاتیمون خراب بود!
لباشو جلو داد و با تهیونگ خیره شد که خونسرد با اخمای ظریف توهم رفته در بطری و ظرفشو با انگشتاش بیرون میکشه و توی کاسه خالی مینداخت. تهیونگ اول به دستای شکلاتیش و بعد جونگکوکی که به دستاش خیره شده بود نگاه انداخت.
_دسته گُلته!
×مسئولیتشو قبول کنم؟!
_مسئولیت چیو جونگکوک؟!
جونگکوک جلو آوند و مچ دست راست تهیونگ که تمام شکلاتی و خیس شده بود رو گرفت و انگشت اشاره تهیونگو توی دهنش برد و با صدا بیرون کشید.
×اشتباهمو!
تهیونگ نفسشو توی سینش حبس کرد و به جونگکوک خیره شد که انگشت شصتشو جوری که انگار یه کندی خوشمزست توی دهنش میبرد و مک میزد .
_جونگکوک.. داری چیکار میکنی؟
ادامه دارد...
۴.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.