یک روز از خواب بیدار میشوی نگاهی به تقویم میاندازی نگ

یک روز از خواب بیدار می‌شوی نگاهی به تقویم می‌اندازی ، نگاهی به ساعتت ، و نگاهی به خودِ خودت در آینه ، و می‌بینی هیچ چیز و هیچکس جز خودت حیف نیست ...

لباس‌های اتو کشیده غبارگرفته مهمانی‌ات را از کمد بیرون می‌آوری ، گران‌ترین عطرت را از جعبه بیرون می‌آوری و به سر و روی خودت می‌پاشی ، ته مانده حساب بانکی‌ات را می‌تکانی و خرج خودت می‌کنی ، یک روز از خواب بیدار می‌شوی و به کسی که دوستت دارد بدون دلهره و قاطعانه میگویی "صبح بخیر عزیزم ، وقت کم است لطفا مرا بیشتر دوست بدار" !
یک روز یکی از همین روزها وقتی از خواب بیدار می‌شوی متوجه می‌شوی بدترین بدهکاری ، بدهکاری به قلب مهربان خودت هست ...
و هیچ چیز و هیچکس جز خودت حیف نیست !


👤 نسرین بهجتی
دیدگاه ها (۲)

در غلغله ی جمعی و«تنها» شده ای باز...آنقدر که درپیرهنت نیز غ...

و مغز من هنوز لبریز از صدای وحشت پروانه ایست که او را در دفت...

در چارچوب پنجره ها شب شعله می کشد با دود گیسوان تو در باددر ...

تو در ضمیرِ منی چگونه از تو گریزم؟!که ناگزیرِ منی ... #حمید_...

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت نهم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ...

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط