آمدی بست نشستی , تو چه میخواهی غم؟
آمدی بست نشستی , تو چه میخواهی غم؟
جانم از عشق گسستی,تو چه میخواهی غم؟
مستِ یاری به کناری , خوش و خرّم بودم
آمدی باز که مستی , تو چه میخواهی غم؟
قول دادی که دگر سر به قریبان نزنی
من و قولت که شکستی , تو چه میخواهی غم؟
دستِ من در گرهِ زلف چه بازی میکرد
باز کردی تو به دستی,توچه میخواهی غم؟
یارِ من رفت , دلم مُرد , پریشانم , آه
آه دل را چه شکستی , تو چه میخواهی غم؟
نازِ شَستَت که دلِ شادِ من آماجِ تو شد
تو که هستی؟ تو چه هستی؟ تو چه میخواهی غم؟
تو چنان در دلِ من خانه نمودی انگار
بوده از روزِ الستی , تو چه میخواهی غم؟
بوده ای در دل من, هستی و هم خواهی بود
#لعنتی; هستی و مستی,تو چه میخواهی غم؟
جانم از عشق گسستی,تو چه میخواهی غم؟
مستِ یاری به کناری , خوش و خرّم بودم
آمدی باز که مستی , تو چه میخواهی غم؟
قول دادی که دگر سر به قریبان نزنی
من و قولت که شکستی , تو چه میخواهی غم؟
دستِ من در گرهِ زلف چه بازی میکرد
باز کردی تو به دستی,توچه میخواهی غم؟
یارِ من رفت , دلم مُرد , پریشانم , آه
آه دل را چه شکستی , تو چه میخواهی غم؟
نازِ شَستَت که دلِ شادِ من آماجِ تو شد
تو که هستی؟ تو چه هستی؟ تو چه میخواهی غم؟
تو چنان در دلِ من خانه نمودی انگار
بوده از روزِ الستی , تو چه میخواهی غم؟
بوده ای در دل من, هستی و هم خواهی بود
#لعنتی; هستی و مستی,تو چه میخواهی غم؟
۵۶۶
۲۷ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.