چند پارتیه غمگین از جین
چند پارتیه غمگین از جین
تهدید و مرگ باهم فرقی ندارن
**سه ماه بعد**
ویو جین:ات این چند روز توی بیمارستان بستری بود منم رفتم یخورده خوراکی خریدمو رفتم پیشش
# سلام من اومدم
×سلام(بی حال ولی لبخند)
# خوبی؟
×راستش نه
جین میخوام بخوابم خیلی خوابم میاد
# میدونم ولی خیلی خوابیدی بس نیست؟
×میخوام برای همیشه چشمامو ببندم(گریه)
# بخواب عشقم راحت بخواب(گریه)
×نمیخوام تنهات بزارم ولی باید بخوابم جین
# قبلش یه چیزی ازت میخوام
×چی؟
# میشه برای بار آخر ببوسمت؟(گریه)
ویو ات:شروع به بوسیدن کرد طوری همو میبوسیدیم که انگار دیگه قرار نیست همو ببینیم و واقعا همینطور بود برای بار آخر اینکارو انجام میدادم
ویو جین:داشتم میبوسیدمش که دیگه همکاری نکرد اون برای همیشه از پیشم رفته بود فرشتم دیگه پیشم نبود کوچولوم دیگه نبود که بغلم کنه و کیوت بازی در بیاره با وجودی که اون دیگه نبود ولی من هنوز به بوسیدن ادامه میدادم و گریه میکردم صورتش از اشکام خیس خیش بود
تهدید و مرگ باهم فرقی ندارن
**سه ماه بعد**
ویو جین:ات این چند روز توی بیمارستان بستری بود منم رفتم یخورده خوراکی خریدمو رفتم پیشش
# سلام من اومدم
×سلام(بی حال ولی لبخند)
# خوبی؟
×راستش نه
جین میخوام بخوابم خیلی خوابم میاد
# میدونم ولی خیلی خوابیدی بس نیست؟
×میخوام برای همیشه چشمامو ببندم(گریه)
# بخواب عشقم راحت بخواب(گریه)
×نمیخوام تنهات بزارم ولی باید بخوابم جین
# قبلش یه چیزی ازت میخوام
×چی؟
# میشه برای بار آخر ببوسمت؟(گریه)
ویو ات:شروع به بوسیدن کرد طوری همو میبوسیدیم که انگار دیگه قرار نیست همو ببینیم و واقعا همینطور بود برای بار آخر اینکارو انجام میدادم
ویو جین:داشتم میبوسیدمش که دیگه همکاری نکرد اون برای همیشه از پیشم رفته بود فرشتم دیگه پیشم نبود کوچولوم دیگه نبود که بغلم کنه و کیوت بازی در بیاره با وجودی که اون دیگه نبود ولی من هنوز به بوسیدن ادامه میدادم و گریه میکردم صورتش از اشکام خیس خیش بود
۲.۳k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.