چند پارتیه غمگین از جین

چند پارتیه غمگین از جین

تهدید و مرگ باهم فرقی ندارن

# خداحافظ فرشته
.
.
دکتر

دک:میدونم گریه نکن مرد اون میتونه ببینتت

# من نمیتونم بدون اون زندگی کنم(گریه)

دک:یه روزی هممون می‌میریم اونموقع توهم دوباره میبینیش

# (رفت)

ویو جین:تصمیم گرفتم برم به همون پل اون پل ارتفاعش خیلی زیاد بود و زیرش دریا بود رفتم همونجایی که به ات اعتراف کردم خنده هاش قیافش خاطره هاش همش میومد جلوی چشمم

×من پیشتم گریه نکن

# ات من بی تو نمیتونم

×ولی باید بتونی باشه؟

# اگه زیر قولم بزنم ناراحت میشی؟

×(داره محو میشه)خودت چی فکر میکنی؟(محو شد)

# نهههههههه اتتتتتتتت(عربده و گریه)

یک هفته بعد**

جین:این چند وقت ات خیلی میاد پیشمون میره تا میخوام بغلش کنم محو میشه دیگه نمیتونم لمسش کنم دیگه نمیتونم دستای کوچیکش تو دستام بگیرم هر روز میرم به اون پل آمل امروز فرق داره....ات منو ببخش نتونستم به قولم عمل کنم....

×چیکار میکنی؟

# ات منو ببخش

×زیر قولت میزنی میدونم

# دیگه نمیتونم اینجا رو تحمل کنم(و خودشو از روی پل پرت کرد پایین )

این داستان شاید اشک بعضیا رو در اوورده باشه شایدم بعضیا دوست نداشته باشن اما راستش من خودم سرش عرر زدم