«عشق مافیا»
«عشق مافیا»
پارت ۱۰
کوک ویو
جیسو خیلی دیر کرده بود نگرانش شدم نکنه بلایی سرش اومده میرم دنبالش
تقریبا یه ساعتی داشتم این ور اونور میرفتم ولی جیسو نبود یدفه صدای جیغ شنیدم یکی کمک میخواست یه حسی بهم میگفت شاید جیسو اونجا باشه پس رفتم ببینم چیشده
جیسو ویو
خیلی ترسیده بودم داشتن بهم تجاوز میکردن جیغ زدم و کمک خواستم که یهو سرم گیج رفت و جلوی چشام فقط یه چیز سیاه و تار میدیدم حس کردم صدای کوک میاد که داره صدام میکنه
کوک ویو
دیدم واقعا جیسوعه که سه تا پسر دارن بهش تجاوز میکنن و...
*(صدای شلیک کردن)
جیسو ویو
با صدای تفنگ به خودم اومدم دیدم سه تا پسر افتادن زمین و مردن کوکم اینجاست خیلی خوشحال بودم که اومده کمکم کنه میخواستم برم بقلش کنم ولی بدنم درد میکرد توان اینو نداشتم که بلند شدم کوک اومد بقلم کرد منو گذاشت تو ماشین
* بعد جیسو دوباره بیهوش شدو کوک اونو برد بیمارستان
کوک : جیسو جیسو جیسو جواب بده
جیسو : ما کجاییم
کوک : بیمارستان
جیسو : نمیخوام اینجا بمونم بریم خونه
کوک: باید بمونی تا بهتر شی حالت که بهتر شد میریم خونه
دکتر : حالشون زیاد بد نیست ولی باید بیشتر مواظبشون باشید رو بدنشون پر زخم و کبودی بود ، فردا صبح میتونین ببرینش
کوک : باشه حالش بهتر میشه؟
دکتر : آره جای نگرانی نیست
کوک : جیسو گشنت نیست من میرم برات غذا بیارم
جیسو : باشه
( پرش زمانی به فردا صبح)
جیسو ویو
از خواب پاشدم میخواستم ببینم ساعت چنده گوشیم و روشن کردم دیدم ۲۱ تماس بی پاسخ از مامانم و لیا داشتم اول به لیا زنگ زدم:
لیا :الو جیسو چیشده کجایی چرا امروز نیومدی مدرسه اتفاقی افتاده
جیسو : سلام نه اتفاقی نیوفتاده فقط امروز خواب موندم تازه الان بیدار شدم
لیا : باشه مامانت دید گوشیتو جواب نمیدی زنگ زد به من گفتم امروز مدرسه نیومدی خیلی نگرانت شد بهش الان زنگ بزن باشه
جیسو و لیا : خدافظ
(قطع کردن)
: جیسو : الو سلام مامان
م جیسو : سلام چرا تلفنت و جواب نمیدی چرا مدرسه نرفتی من و بابات خیلی نگرانت شدیم
جیسو : ببخشید راستش خواب موندم همین الان بیدار شدم الانم جاییم نمیتونم حرف بزنم
خدافظ
م جیسو : باشه خدافظ
کوک : بالاخره بیدار شدی دیگه باید بریم خونه
جیسو : باشه
*رفتن سمت خونه و دیدن خیلی ترافیکه تصادف شده بود
جیسو ویو
وقتی حرکت کردیم بخاطر تصادف خیلی ترافیک شده بود . آمبولانس اومده یکیو دارن میبرن بیمارستان صب کن ببینم اون اون نکنه اون ........
الان دارم میرم مسافرت بخاطر همین امروز نمیتونم پارتای دیگشو بذارم اگه دوس داشتین لایک کنید و کامنت بذارین
پارت ۱۰
کوک ویو
جیسو خیلی دیر کرده بود نگرانش شدم نکنه بلایی سرش اومده میرم دنبالش
تقریبا یه ساعتی داشتم این ور اونور میرفتم ولی جیسو نبود یدفه صدای جیغ شنیدم یکی کمک میخواست یه حسی بهم میگفت شاید جیسو اونجا باشه پس رفتم ببینم چیشده
جیسو ویو
خیلی ترسیده بودم داشتن بهم تجاوز میکردن جیغ زدم و کمک خواستم که یهو سرم گیج رفت و جلوی چشام فقط یه چیز سیاه و تار میدیدم حس کردم صدای کوک میاد که داره صدام میکنه
کوک ویو
دیدم واقعا جیسوعه که سه تا پسر دارن بهش تجاوز میکنن و...
*(صدای شلیک کردن)
جیسو ویو
با صدای تفنگ به خودم اومدم دیدم سه تا پسر افتادن زمین و مردن کوکم اینجاست خیلی خوشحال بودم که اومده کمکم کنه میخواستم برم بقلش کنم ولی بدنم درد میکرد توان اینو نداشتم که بلند شدم کوک اومد بقلم کرد منو گذاشت تو ماشین
* بعد جیسو دوباره بیهوش شدو کوک اونو برد بیمارستان
کوک : جیسو جیسو جیسو جواب بده
جیسو : ما کجاییم
کوک : بیمارستان
جیسو : نمیخوام اینجا بمونم بریم خونه
کوک: باید بمونی تا بهتر شی حالت که بهتر شد میریم خونه
دکتر : حالشون زیاد بد نیست ولی باید بیشتر مواظبشون باشید رو بدنشون پر زخم و کبودی بود ، فردا صبح میتونین ببرینش
کوک : باشه حالش بهتر میشه؟
دکتر : آره جای نگرانی نیست
کوک : جیسو گشنت نیست من میرم برات غذا بیارم
جیسو : باشه
( پرش زمانی به فردا صبح)
جیسو ویو
از خواب پاشدم میخواستم ببینم ساعت چنده گوشیم و روشن کردم دیدم ۲۱ تماس بی پاسخ از مامانم و لیا داشتم اول به لیا زنگ زدم:
لیا :الو جیسو چیشده کجایی چرا امروز نیومدی مدرسه اتفاقی افتاده
جیسو : سلام نه اتفاقی نیوفتاده فقط امروز خواب موندم تازه الان بیدار شدم
لیا : باشه مامانت دید گوشیتو جواب نمیدی زنگ زد به من گفتم امروز مدرسه نیومدی خیلی نگرانت شد بهش الان زنگ بزن باشه
جیسو و لیا : خدافظ
(قطع کردن)
: جیسو : الو سلام مامان
م جیسو : سلام چرا تلفنت و جواب نمیدی چرا مدرسه نرفتی من و بابات خیلی نگرانت شدیم
جیسو : ببخشید راستش خواب موندم همین الان بیدار شدم الانم جاییم نمیتونم حرف بزنم
خدافظ
م جیسو : باشه خدافظ
کوک : بالاخره بیدار شدی دیگه باید بریم خونه
جیسو : باشه
*رفتن سمت خونه و دیدن خیلی ترافیکه تصادف شده بود
جیسو ویو
وقتی حرکت کردیم بخاطر تصادف خیلی ترافیک شده بود . آمبولانس اومده یکیو دارن میبرن بیمارستان صب کن ببینم اون اون نکنه اون ........
الان دارم میرم مسافرت بخاطر همین امروز نمیتونم پارتای دیگشو بذارم اگه دوس داشتین لایک کنید و کامنت بذارین
۲۲.۲k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.