* همکلاسی غیرتی من *
* همکلاسی غیرتی من *
Chapter 2
Part 12
یونجی :اوممممم چه بوی خوبی میاد
ا/ت : آره دارم پنکیک درست می کنم بشین من برم بقیه رو صدا بزنم بیام
یونجی : باشه
رفتم دونه دونه صداشون زدم و رفتم توی آشپز خونه
بعد چند دقیقه دیدم همشون از پله ها آمدن پایین
شکل ......... شکل گربه های چلونده شده بودن
ا/ت : او او او او اول برین دست و صورتتون رو بشورید بعد بیاین
سورا : من شستم
ا/ت : ازه جون خودت
سورا : اوفففف باشه
( سر میز صبحانه )
سورا : یه سوال این برنامه ای که میگن کی هست ؟
هیون وو : فکر کنم فردا دیگه باید وسایلمون رو جمع کنیم و راه بیفتیم سورا : مرسی
(چند ساعت چند ساعت ۹ شب )
شروع کردم وسایلم رو جمع کردم از عطرام گرفته تا کتابام
از نظر من کتاب درچه ای هست که می تونی باهاش به سادگی برای چند لحظه هم که شده از دنیای اطرافت فرار کنی و برای چند دلحظه بتونی از نوشته های کتاب که کلمه به کلمه قلبت رو لمس می کنه ......
وقتی وسایلم رو جمع کردم رفتم پایین
ا/ت : ببخشید میشه قبل از اینکه به بوستان بریم ، بریم خونه من که من یوکی رو بر دارم ؟
یون شی : آره حتما
هیون وو : ا/ت ..... اممم میشه یک لحظه بیای اتاقم ؟
ا/ت : آره حتما
منم مثل جوجه اردک ها افتادم دنبالش
رفتیم توی اتاقش ...... اتاق هیون وو خیلی قشنگه و کلا هیون وو خیلی خوش سلیقه هست
هیون وو. : دمنوش یا لاته ؟
ا/ ت: خودت چی فکر می کنی ؟
هیون وو : لاته با شکر اضافه ......... هنوزم سلیقه آت همونه......... برو توی بالکن منم الان میام
ا/ ت: باشه
حمایت .........🥺🖤
ببخشید فردا ۵ تا امتحان دارم وگرنه براتون بیشتر می نوشتم
Chapter 2
Part 12
یونجی :اوممممم چه بوی خوبی میاد
ا/ت : آره دارم پنکیک درست می کنم بشین من برم بقیه رو صدا بزنم بیام
یونجی : باشه
رفتم دونه دونه صداشون زدم و رفتم توی آشپز خونه
بعد چند دقیقه دیدم همشون از پله ها آمدن پایین
شکل ......... شکل گربه های چلونده شده بودن
ا/ت : او او او او اول برین دست و صورتتون رو بشورید بعد بیاین
سورا : من شستم
ا/ت : ازه جون خودت
سورا : اوفففف باشه
( سر میز صبحانه )
سورا : یه سوال این برنامه ای که میگن کی هست ؟
هیون وو : فکر کنم فردا دیگه باید وسایلمون رو جمع کنیم و راه بیفتیم سورا : مرسی
(چند ساعت چند ساعت ۹ شب )
شروع کردم وسایلم رو جمع کردم از عطرام گرفته تا کتابام
از نظر من کتاب درچه ای هست که می تونی باهاش به سادگی برای چند لحظه هم که شده از دنیای اطرافت فرار کنی و برای چند دلحظه بتونی از نوشته های کتاب که کلمه به کلمه قلبت رو لمس می کنه ......
وقتی وسایلم رو جمع کردم رفتم پایین
ا/ت : ببخشید میشه قبل از اینکه به بوستان بریم ، بریم خونه من که من یوکی رو بر دارم ؟
یون شی : آره حتما
هیون وو : ا/ت ..... اممم میشه یک لحظه بیای اتاقم ؟
ا/ت : آره حتما
منم مثل جوجه اردک ها افتادم دنبالش
رفتیم توی اتاقش ...... اتاق هیون وو خیلی قشنگه و کلا هیون وو خیلی خوش سلیقه هست
هیون وو. : دمنوش یا لاته ؟
ا/ ت: خودت چی فکر می کنی ؟
هیون وو : لاته با شکر اضافه ......... هنوزم سلیقه آت همونه......... برو توی بالکن منم الان میام
ا/ ت: باشه
حمایت .........🥺🖤
ببخشید فردا ۵ تا امتحان دارم وگرنه براتون بیشتر می نوشتم
۱۳.۶k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.