"A business marriage"

"A business marriage"
"P²⁸
_ جونگکوکااااااا هق بیدار شوووو خواهش میکنمممممم هق بیدار شووووووو
جونگکوکااااااا هققق...
اونا توی بیمارستان بودن و جونگکوک توی اتاق عمل منظورم از اونا تهیونگ و یونا و بورام بودن یونا کل قضیه رو از تهیونگ شنید و میخواست که بورام رو دلداری بده
(یونا&تهیونگ+بورام_)
_ هققق چرا اومد اونجا که این اتفاق بیافته هقق
& اشکالی نداره بورام حالش خوب میشه مطمئنم
_ داری چی‌ میگی‌ گلوله قشنگ خورد هقق وسط قلبش میفهمی؟هققق😭
+ بورام نگران نباش همه چی درست میشه فقط باید طاقت بیاری باشه؟
_ ب..باشه هقق
تقریبا سه ساعت بعد دکتر از اتاق عمل بیرون اومد
(دکتر/بورام_)
_ دکتر خواهش میکنم بگین حالش خوبه یا نه؟
/ حالش خوبه نگران نباشین
_ واقعا
/ اهوم چون گلوله یکم اونور تر از قلب بود و باید بگم خیلی خوش شانس بوده که گلوگه به قلبش نخورده
+ واقعا آقای دکتر؟
& دیدی گفتم چیزی نیست
_ اهوم هیق
رو به دکتر:
_ ممنونم واقعا ازتون ممنونم کی میتونم ببینمش؟؟
/ یک ساعت بعد بهوش میان میتونین تو بخش ریکاوری ببینینش
_ ممنونم آقای دکتر واقعا نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم:)
& ممنون
+ ممنون
/ خواهش میکنم امیدوارم خوشبخت بشید همراه با همسرتون درواقع همسرتون بخاطر شما مقاومت کردن و تونستن دووم بیارن...
_ (لبخند)

لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۲۰ لایک
۱۰ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜