چانگین
#چانگین
#part6
چانگبین زود رفت سمت جونگین بغلش کرد در و با پاهاش هل داد و بازش کرد به سمت اتاق جونگین رفت پرستارارو صدا زد و به کمک اونا حالشو خوب کرد
ویو جونگین
پلکامو از هم جدا کردم چشمام تار میدید هه فک میکردم مردم نه وایستا شاید واقعا مردم چانگبین سرشو گذاشته رو تخته من و خوابش برده یه نیشگون از خودم گرفتم که دردم گرفت نه هنوز زندم حالا که زندم بیا ازش لذت ببریم احتمالا به زودی بمیرم سرمو از دستم کشیدم از جای زخمش فشار دادم تا خون نیاد پاشدم از جام یه لبخند کوچولو به سمت چانگبین زدم و خدافظی کردم به سمت در بیمارستان رفتم به خاطر شلوغ بودن کسی متوجه من نشد از بیمارستان رفتم بیرون
از بیمارستان رفتم بیرون یه غذا خوری همون نزدیکی ها بود وارد شدم با کیف پولی که همراهم بود سوپ صدف و سوجو سفارش دادم نشستم و خوردم خیلی گشنم بود بعد از ۳ سال یه همچین غذایی خوردم بعد از خوردنش رفتم بیرون از سوپرمارکت سیگار خریدم رفتم جلو در بیمارستان نشستم کنار در و به دیوار بیمارستان تکیه دادم پاهام و تو بغلم جمع کردم سیگارم و روشن کردم گذاشتم لای لبام با اون یکی دستم موهامو درست کردم که یکی با عجله از در بیمارستان رد شد و به طرف من اومد چانگبین بود سیگارمو از دستم کشید و پرتش کرد زمین
چانگبین : مرتیکه انقدر تو درمانت کمک کنم اخر سر تو کار خودتو میکنی *داد*
جونگین : متاسفم *سرشو میندازه پایین*
چانگبین : پاشو خودتو جمع کن میدونی چقدر نگرانت شدم *داد*
جونگین : تو...نگرانم...شدی ؟
چانگبین : اره ... که چی پاشو برو تو اتاقت بعد از اینکه رفتی بلوزتو در بیار اماده بشین دارم میام ماساژتو انجام بدیم
جونگین : اوهوم
ولی هرکی بود نگران مریضش میشد اه جونگین انقدر همین جوری با خودت حرف زدی که قلبت حق داره اینجوری از دست بره
رفتم تو اتاقم بلوزمو دراوردم و نشستم رو تختم ولی وقتی اون ماساژم میده یه حس خیلی خوبی داره یه لذت خواصی داره هرموقع انگشتاشو رو بدنم میکشه بیشتر دلم میخواد به کارش ادامه بده
اها اومد
چانگبین : روغنت و کجا گذاشتی ؟
جونگین : تو اون کشو
چانگبین : اها ... *نشست رو تخت* پشتتو برگردون
جونگین : باش
پشتمو برگردوندم به طرف چانگبین روغن ریخت تو دستش و بعد از گردنم تا کمرم ماساژ داد ۲۰ دقیقه طول کشید حالا نوبت جلو بود به جلو برگشتم دوباره روغن ریخت تو دستش شروع به ماساژ داد کرد حالا که فکرمیکنم از وقتی اینجام یه خراب کاری درست میکنم اون درستش میکنه البته حقم داره اگه درستش نکنه پرفسور بدی میشه دستم وقتی بیهوش شدم بد به زمین خورده بودم شکستگی دستم بیشتر شده بود مرگ مامان بزرگ باعث درد بیشتر قلبم شده دستمم به خاطر اینکه هردفعه از خودراضی بازی دراوردم سرم و از دستم کشیدم دستمم زخم شده
#part6
چانگبین زود رفت سمت جونگین بغلش کرد در و با پاهاش هل داد و بازش کرد به سمت اتاق جونگین رفت پرستارارو صدا زد و به کمک اونا حالشو خوب کرد
ویو جونگین
پلکامو از هم جدا کردم چشمام تار میدید هه فک میکردم مردم نه وایستا شاید واقعا مردم چانگبین سرشو گذاشته رو تخته من و خوابش برده یه نیشگون از خودم گرفتم که دردم گرفت نه هنوز زندم حالا که زندم بیا ازش لذت ببریم احتمالا به زودی بمیرم سرمو از دستم کشیدم از جای زخمش فشار دادم تا خون نیاد پاشدم از جام یه لبخند کوچولو به سمت چانگبین زدم و خدافظی کردم به سمت در بیمارستان رفتم به خاطر شلوغ بودن کسی متوجه من نشد از بیمارستان رفتم بیرون
از بیمارستان رفتم بیرون یه غذا خوری همون نزدیکی ها بود وارد شدم با کیف پولی که همراهم بود سوپ صدف و سوجو سفارش دادم نشستم و خوردم خیلی گشنم بود بعد از ۳ سال یه همچین غذایی خوردم بعد از خوردنش رفتم بیرون از سوپرمارکت سیگار خریدم رفتم جلو در بیمارستان نشستم کنار در و به دیوار بیمارستان تکیه دادم پاهام و تو بغلم جمع کردم سیگارم و روشن کردم گذاشتم لای لبام با اون یکی دستم موهامو درست کردم که یکی با عجله از در بیمارستان رد شد و به طرف من اومد چانگبین بود سیگارمو از دستم کشید و پرتش کرد زمین
چانگبین : مرتیکه انقدر تو درمانت کمک کنم اخر سر تو کار خودتو میکنی *داد*
جونگین : متاسفم *سرشو میندازه پایین*
چانگبین : پاشو خودتو جمع کن میدونی چقدر نگرانت شدم *داد*
جونگین : تو...نگرانم...شدی ؟
چانگبین : اره ... که چی پاشو برو تو اتاقت بعد از اینکه رفتی بلوزتو در بیار اماده بشین دارم میام ماساژتو انجام بدیم
جونگین : اوهوم
ولی هرکی بود نگران مریضش میشد اه جونگین انقدر همین جوری با خودت حرف زدی که قلبت حق داره اینجوری از دست بره
رفتم تو اتاقم بلوزمو دراوردم و نشستم رو تختم ولی وقتی اون ماساژم میده یه حس خیلی خوبی داره یه لذت خواصی داره هرموقع انگشتاشو رو بدنم میکشه بیشتر دلم میخواد به کارش ادامه بده
اها اومد
چانگبین : روغنت و کجا گذاشتی ؟
جونگین : تو اون کشو
چانگبین : اها ... *نشست رو تخت* پشتتو برگردون
جونگین : باش
پشتمو برگردوندم به طرف چانگبین روغن ریخت تو دستش و بعد از گردنم تا کمرم ماساژ داد ۲۰ دقیقه طول کشید حالا نوبت جلو بود به جلو برگشتم دوباره روغن ریخت تو دستش شروع به ماساژ داد کرد حالا که فکرمیکنم از وقتی اینجام یه خراب کاری درست میکنم اون درستش میکنه البته حقم داره اگه درستش نکنه پرفسور بدی میشه دستم وقتی بیهوش شدم بد به زمین خورده بودم شکستگی دستم بیشتر شده بود مرگ مامان بزرگ باعث درد بیشتر قلبم شده دستمم به خاطر اینکه هردفعه از خودراضی بازی دراوردم سرم و از دستم کشیدم دستمم زخم شده
- ۶.۷k
- ۲۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط