درد دل خودم سعید کورد

درد دل خودم سعید کورد
یه زمانی تو مسیر دانشگاه یه مغازه بود لباس عروس داشت خیلی دلم میخاست همه چی فراهم بشه با عشقم ازدواج کنم اون لباس عروس رو براش بخرم ولی نمیدونم چش شد یهو رفت
دیدگاه ها (۳۹)

سوختم سوختم من از غم دل او پی یار دیگری بودکه عمر رویای من ب...

امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که ب...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#

فیک عروس مافیا part 5نشستم داخل ماشین که یه مردی نشسته بود ف...

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط