『فیک مدرسه』
『فیک مدرسه』
ᏢᎪᎡͲ 6
از زبان ات:
رفتیم داخل بار و روی صندلی نشستیم، پیشخدمت روشو به ما کرد (علامت پیشخدمت : ^)
^چه چیزی میخواید؟
لطفا ی ودکا 17 درصدی بدید
×من چیزی نمیخوام (اکه یادتون نمیاد × علامت یجی عه)
-منم ی ودکا 28 درصدی میخوام.
×هع؟
سخنی ندارم...
پرش زمانی به یکم بعد، هم ات هم جیمین مست مست شدن، از گوشه بار ی دختر با آرایش غلیظ و لباس تقریبا باز به ما درواقع به جیمین نگاه میکرد، پوزخندی رو لبهاش بود. اون آروم آروم به جیمین نزدیک شد. و روی پاش نشست؟
دختره: چطوری یکم وقت بگذرونیم، ددی؟
چی؟
دختره: نمیدونی، ولی حسی که من میتونم بهت بدم رو هیچکس نمیتونه. (این چی میگع؟)
ها... نه. و لطفا برو یجا دیگه بشین، پای من صندلی نیس...
دختره با کمی نا امیدی و اذیت شده به جیمین نگاه کرد و بلند شد رفت.
دختره: تو منو یادت نمیاد پارک، ولی به زودی یادت میاد... *زیر لب میگه
ᏢᎪᎡͲ 6
از زبان ات:
رفتیم داخل بار و روی صندلی نشستیم، پیشخدمت روشو به ما کرد (علامت پیشخدمت : ^)
^چه چیزی میخواید؟
لطفا ی ودکا 17 درصدی بدید
×من چیزی نمیخوام (اکه یادتون نمیاد × علامت یجی عه)
-منم ی ودکا 28 درصدی میخوام.
×هع؟
سخنی ندارم...
پرش زمانی به یکم بعد، هم ات هم جیمین مست مست شدن، از گوشه بار ی دختر با آرایش غلیظ و لباس تقریبا باز به ما درواقع به جیمین نگاه میکرد، پوزخندی رو لبهاش بود. اون آروم آروم به جیمین نزدیک شد. و روی پاش نشست؟
دختره: چطوری یکم وقت بگذرونیم، ددی؟
چی؟
دختره: نمیدونی، ولی حسی که من میتونم بهت بدم رو هیچکس نمیتونه. (این چی میگع؟)
ها... نه. و لطفا برو یجا دیگه بشین، پای من صندلی نیس...
دختره با کمی نا امیدی و اذیت شده به جیمین نگاه کرد و بلند شد رفت.
دختره: تو منو یادت نمیاد پارک، ولی به زودی یادت میاد... *زیر لب میگه
۱.۶k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.