نفرت در برابر عشقی که بهت دارم
{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}
پارت 54
جونگکوک : تو هم برای هر چیزی یه بهانه ای میاری
لیوان کنار شيشه مش*روب رو پر کرد و روبه به ا،ت کرد
ا،ت : نه نمیخوام
جونگکوک با پوزخندی روی لبش نقش بسته بود گفت
جونگکوک : نکنه میترسی مست بشی و نتونی در مقابل من مقاومت کنی
ا،ت با خونسردی تمام به سمتش چرخید
ا،ت : اشتباه میکنی آقای جئون من از چیزی نمیترسم تو مراقب خودت باشه
جونگکوک همینجوری خیره نگاهش میکرد و ا،ت متوجه نگاهای خیره اش شد
ا،ت : نگران من نباش فعلآ کسی که نمیتونه در مقابل من مقاومت کنه توی نه من
جونگکوک : خیلی به خودت مطمئنی
ا،ت : آره خیلی مطمئنم پس فکر کردی چطوری به اینجا رسیدم
جونگکوک : پس بیا یه بازی انجام بدیم البته اگه نمیترسی
ا،ت از روی مبل بلند شد و کنار جونگکوک نشست
ا،ت : چجور بازي هست
جونگکوک : سنگ کاغذ قیچی بازی میکنیم هر کی باخت یه لیوان مش*روب میخوره تا وقتی بازی ادامه داره که اون شيشه مش*روب تموم بشه
ا،ت کمی در فکر فرو رفت ظرفیتش پایین نبود ولی با خوردن اون شيشه مش*روب هرکی بود قطعآ از خود بی خود میشه ولی مثل همیشه این غرورش بود که اجازه نمیداد که رد اش کنه
ا،ت : باشه قبوله
دست هاشون رو مشت کردن و به بازی رو شروع کردن
دست اول ا،ت بردند شد و از روی مبل بلند شد و با صدای بلند گفت
ا،ت : هوراااااا من بردنده شدم
جونگکوک بهش نگاه میکرد و به بالا پایین پریدن اون دوختر لبخندی زد تا حالا هیچ وقتی این چهره هش و لبخندش رو ندیده بود همینجوری بهش خیره بود ا،ت چند دفه دستش رو جلوی صورتش تکون داد
تا جونگکوک به خودش اومد
ا،ت : کجایی یه ساعت دارم صدات میکنم باختی زود باش لیوان پُر کن
جونگکوک لیوان پُر کرد و یه نفس سر کشید
جونگکوک : جوجه رو آخر پاییز میشمارن تو فقد یه دفه برنده شدی
ببین از این به بعد چی میشه شاید تو باهوش باشی ولی منم مثل آدمای دور برت نیستم
ا،ت : باشه میبینیم
دوباره شروع به بازی کردن دفه دوم جونگکوک بردند شد و این بازی بارها ادامه داشت و تقریبا هردو مساوي بودن و ا،ت کاملا مست شده بود
و فقد یک لیوان مش*روب توی شيشه مونده بود و آخرین بار هم ا،ت
باخت و مجبور شد
آخرین لیوان مش*روب رو یه نفس سر بکشه.........ادامه دارد
اسلاید۲ سالون آپارتمان
پارت 54
جونگکوک : تو هم برای هر چیزی یه بهانه ای میاری
لیوان کنار شيشه مش*روب رو پر کرد و روبه به ا،ت کرد
ا،ت : نه نمیخوام
جونگکوک با پوزخندی روی لبش نقش بسته بود گفت
جونگکوک : نکنه میترسی مست بشی و نتونی در مقابل من مقاومت کنی
ا،ت با خونسردی تمام به سمتش چرخید
ا،ت : اشتباه میکنی آقای جئون من از چیزی نمیترسم تو مراقب خودت باشه
جونگکوک همینجوری خیره نگاهش میکرد و ا،ت متوجه نگاهای خیره اش شد
ا،ت : نگران من نباش فعلآ کسی که نمیتونه در مقابل من مقاومت کنه توی نه من
جونگکوک : خیلی به خودت مطمئنی
ا،ت : آره خیلی مطمئنم پس فکر کردی چطوری به اینجا رسیدم
جونگکوک : پس بیا یه بازی انجام بدیم البته اگه نمیترسی
ا،ت از روی مبل بلند شد و کنار جونگکوک نشست
ا،ت : چجور بازي هست
جونگکوک : سنگ کاغذ قیچی بازی میکنیم هر کی باخت یه لیوان مش*روب میخوره تا وقتی بازی ادامه داره که اون شيشه مش*روب تموم بشه
ا،ت کمی در فکر فرو رفت ظرفیتش پایین نبود ولی با خوردن اون شيشه مش*روب هرکی بود قطعآ از خود بی خود میشه ولی مثل همیشه این غرورش بود که اجازه نمیداد که رد اش کنه
ا،ت : باشه قبوله
دست هاشون رو مشت کردن و به بازی رو شروع کردن
دست اول ا،ت بردند شد و از روی مبل بلند شد و با صدای بلند گفت
ا،ت : هوراااااا من بردنده شدم
جونگکوک بهش نگاه میکرد و به بالا پایین پریدن اون دوختر لبخندی زد تا حالا هیچ وقتی این چهره هش و لبخندش رو ندیده بود همینجوری بهش خیره بود ا،ت چند دفه دستش رو جلوی صورتش تکون داد
تا جونگکوک به خودش اومد
ا،ت : کجایی یه ساعت دارم صدات میکنم باختی زود باش لیوان پُر کن
جونگکوک لیوان پُر کرد و یه نفس سر کشید
جونگکوک : جوجه رو آخر پاییز میشمارن تو فقد یه دفه برنده شدی
ببین از این به بعد چی میشه شاید تو باهوش باشی ولی منم مثل آدمای دور برت نیستم
ا،ت : باشه میبینیم
دوباره شروع به بازی کردن دفه دوم جونگکوک بردند شد و این بازی بارها ادامه داشت و تقریبا هردو مساوي بودن و ا،ت کاملا مست شده بود
و فقد یک لیوان مش*روب توی شيشه مونده بود و آخرین بار هم ا،ت
باخت و مجبور شد
آخرین لیوان مش*روب رو یه نفس سر بکشه.........ادامه دارد
اسلاید۲ سالون آپارتمان
- ۱۳.۰k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط