دیالوگ های من و او

دیالوگ های من و او.....
در میان حرف هایش شروع کردم به صحبت....به او گفتم بیمه آتش سوزی خوب سراغ نداری...گفت برای خانه می خواهی یا برای ماشینت....گفتم برای خودم میخواهم...گفت بیمه عمر شنیده بودم بیمه حوادث هم شنیدم...اما تا حالا کسی را ندیدم...که بیمه آتش سوزی باری خودش بگیرد....در جوابش گفتم درست است اما بعضی حرف های تو انچنان آتشم می زد که مجبور شده ام به این راه فکر کنم...باز هم نارحت شد
دیدگاه ها (۱)

یا میشه متن قبلی رو اینطوری نوشت.... امروز به فکر بیمه آتش س...

یه شعر خوندم...امروز ...که به نوشته عکس ها قبلیم می خورد گذا...

دیالوگ های من و او.... می گفت با 2تا3میلیون که خرج دماغش کند...

اقا اسباب بازی های در اومدی ما هر کار کردیم چند تا پشت سر هم...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط