🍷پارت68🍷
🍷پارت68🍷
"میسو"
_این مسخره بازیاتو بزار کنار باید تنبیه شی
اینبار میسو سرشو بلند کرد با ترس زل زد تو چشماش
+چ... چرا
_مگه نگفته بودم باید صبحا بیدارم کنی
میسو گوشه لبشو گاز گرفت و چشماشو محکم بست و فشار داد
باورش نمیشد یادش رفته
کوک یه پوزخند زد
_بیا پایین
از اتاق خارج شد نمیدونست اما عجیب دلش میخواست این دخترو اذیت کنه
انگار از اذیت کردنش لذت میبرد و دیدن قیافه ملتمسانه میسو اونو به وجد میاورد
....
"میسو"
با رفتن کوک محکم کوبیدم تو سرم چطوری یادم رفت
الان چه بلایی سرم میاره من دیگه تحمل ندارم
با پاهای لرزون از اتاق رفتم بیرون از بالا نگاش کردم که رو مبل نشسته بود و پاشو رو پاش انداخته بود و دست به سینه بود
چطوری انقدر جذابه
یهو برگشت و با نگاش سوپرایزم کرد
قلبم شروع کرد محکم زدن چشمای بی حسش زیادی ترسناک بودن
آب دهنمو قورت دادمو رفتم پایین جلوش وایسادم
_خوب خوب خانوم کوچولو
مظلوم زل زدم بهش تا بیخیالم شه اما نه
یه نیشخند زد و دستشو اورد بالا انگشت اشارشو تکون داد به سمت خودش
یعنی با پای خوش بیا تا خودم نیاوردمت
اروم رفتم جلو و بالا سرش وایسادم تکیشو از مبل برداشت
_باید ماساژم بدی
با تعجب و دهن باز زل زدم بهش
+چییییییی
_شنیدی چی گفتم
اینارو اروم و مسخره گفت
چی
میخواد ازم ماساژش بدم من که بلد نیستم
_بدو از شونه هام شروع کن
چشماشو بست و همونجوری دست به سینه موند
دستامو رو شونش گذاشتم و شروع کردم به ماساژ دادن
البته الکی فقط دستامو رو اون عضله های سفت و محکم میکشیدم
هیچی بلد نبودم
_واقعا که ماساژ دادنم یلد نیستی
حرصی شدم
+ببخشید قبل از اینکه منو بدزدی یه کلاس ماساژ درمانی نرفتم جناب جونگ کوک
متوجه لبخند خیلی محو و ریزش شدم
هه مغرور انگار تو کله اینا غیر جمله مرد که گریه نمیکنه جمله مرد که خنده نمیکنه هم هک شده
ولی چرا بخنده من الان حرصیم و با خندیدنش اعصاب منو داغون تر میکنه
همه حرصمو خالی کردم رو شونش که چشماشو باز کرد و با عصبانیت زل زد بهم
_مگه میخوای شونمو نابود کنی دختره ی احمق
پوف کردم و دوباره شونه کردم به مالیدن شونه های لعنتیش
_صبر کن
منتطر نگاش کردم که یهو لباسشو در اورد و بدن نیمه سفیدش و عضله ایه لعنتیش ریخت بیرون
لبمو از تو گاز گرفتم
الان چرا اینکارو کرد
_شروع کن اینجوری بهتره
دستام لرزش گرفته بود نوک انگشتام که به پوست داغش خورد سوخت
اروم شروع کردم به ماساژ
نمیدونم چرا ولی داشتم ظرافت به خرج میدادم با اینکه خیلی عضله ای و سفت بود اما میترسیدم اسیب ببینه و بشکنه
اصلا چرا به این فکر میکنم
به سیکس پکاش نگاه کردم
خدای من اصلا نمیشه نگاه نکرد
چشمم خورد به چشمای بستش
لبش از هم جدا مونده بود اروم لایه چشماشو باز کرد و زل زد بهم خواستم نگاش نکنم اما...
😉
"میسو"
_این مسخره بازیاتو بزار کنار باید تنبیه شی
اینبار میسو سرشو بلند کرد با ترس زل زد تو چشماش
+چ... چرا
_مگه نگفته بودم باید صبحا بیدارم کنی
میسو گوشه لبشو گاز گرفت و چشماشو محکم بست و فشار داد
باورش نمیشد یادش رفته
کوک یه پوزخند زد
_بیا پایین
از اتاق خارج شد نمیدونست اما عجیب دلش میخواست این دخترو اذیت کنه
انگار از اذیت کردنش لذت میبرد و دیدن قیافه ملتمسانه میسو اونو به وجد میاورد
....
"میسو"
با رفتن کوک محکم کوبیدم تو سرم چطوری یادم رفت
الان چه بلایی سرم میاره من دیگه تحمل ندارم
با پاهای لرزون از اتاق رفتم بیرون از بالا نگاش کردم که رو مبل نشسته بود و پاشو رو پاش انداخته بود و دست به سینه بود
چطوری انقدر جذابه
یهو برگشت و با نگاش سوپرایزم کرد
قلبم شروع کرد محکم زدن چشمای بی حسش زیادی ترسناک بودن
آب دهنمو قورت دادمو رفتم پایین جلوش وایسادم
_خوب خوب خانوم کوچولو
مظلوم زل زدم بهش تا بیخیالم شه اما نه
یه نیشخند زد و دستشو اورد بالا انگشت اشارشو تکون داد به سمت خودش
یعنی با پای خوش بیا تا خودم نیاوردمت
اروم رفتم جلو و بالا سرش وایسادم تکیشو از مبل برداشت
_باید ماساژم بدی
با تعجب و دهن باز زل زدم بهش
+چییییییی
_شنیدی چی گفتم
اینارو اروم و مسخره گفت
چی
میخواد ازم ماساژش بدم من که بلد نیستم
_بدو از شونه هام شروع کن
چشماشو بست و همونجوری دست به سینه موند
دستامو رو شونش گذاشتم و شروع کردم به ماساژ دادن
البته الکی فقط دستامو رو اون عضله های سفت و محکم میکشیدم
هیچی بلد نبودم
_واقعا که ماساژ دادنم یلد نیستی
حرصی شدم
+ببخشید قبل از اینکه منو بدزدی یه کلاس ماساژ درمانی نرفتم جناب جونگ کوک
متوجه لبخند خیلی محو و ریزش شدم
هه مغرور انگار تو کله اینا غیر جمله مرد که گریه نمیکنه جمله مرد که خنده نمیکنه هم هک شده
ولی چرا بخنده من الان حرصیم و با خندیدنش اعصاب منو داغون تر میکنه
همه حرصمو خالی کردم رو شونش که چشماشو باز کرد و با عصبانیت زل زد بهم
_مگه میخوای شونمو نابود کنی دختره ی احمق
پوف کردم و دوباره شونه کردم به مالیدن شونه های لعنتیش
_صبر کن
منتطر نگاش کردم که یهو لباسشو در اورد و بدن نیمه سفیدش و عضله ایه لعنتیش ریخت بیرون
لبمو از تو گاز گرفتم
الان چرا اینکارو کرد
_شروع کن اینجوری بهتره
دستام لرزش گرفته بود نوک انگشتام که به پوست داغش خورد سوخت
اروم شروع کردم به ماساژ
نمیدونم چرا ولی داشتم ظرافت به خرج میدادم با اینکه خیلی عضله ای و سفت بود اما میترسیدم اسیب ببینه و بشکنه
اصلا چرا به این فکر میکنم
به سیکس پکاش نگاه کردم
خدای من اصلا نمیشه نگاه نکرد
چشمم خورد به چشمای بستش
لبش از هم جدا مونده بود اروم لایه چشماشو باز کرد و زل زد بهم خواستم نگاش نکنم اما...
😉
۵۵.۵k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.