BTS, Roman
#زندگی_من
#پارت_بیست_و_چهارم
نگهبان با تعجب بهم نگاه میکرد. اخه من اصلا همچین آدمی نبودم، من یک دختر فوق العاده مثبت بودم.
[هه! ببین روزگار چه بلایی سرت آورده!]
عیب نداره، یک شبه، دو شبه، یک ماهه، ۱۰ ساله، یک ععععععمره، ولی عیب نداره،، یک روز توهم میمیری و از این درد خلاص میشی..
وارد خونه شدم، برقا خاموش بودن.
من- تهیوووووونگ، خوابیدی؟
همونطور فریاد میکشیدم و اسم تهیونگ و صدا میزدم. به ساعت نگاه کردم، ساعت ۲۳:۴۸ شده بود.
من- ساعت ۲۳:۴۸ ، پس خوابیدیییی.
(عربده)تهیونگ- کدوم گوری رفته بودی؟
با صداش تنم به لرز اومد، اما عادت دارم بهش.
مست کرده بودم، دیگه ناز و عشوه هام گل بیش از حد کرده بودن.
(با عشوه) من- اومممم، نکن اینطوری! رفته بودم خونه خاله و عموم...
(عصبانی)تهیونگ- مست کردی!!؟
با شدت از پله ها اومد پایین. چشماش قرمز شده بود.
(عربده وحشتناک)تهیونگ- تو چه غلطی کردییی؟!
صداشو انداخته بود روی سرش.[اصلا مگه مهمه؟! من یک احمق بی سر و پام که مجبور همچین کارایی انجام بده،، حتی بخاطر روحیات وخیمش دوست داره فقط یک بار احساس خوبی داشته باشه]
پاهام داشتن شل میشدن، تهیونگ ۵ قدمی من قرار داشت. همینکه دیدن دارم میوفتم از کمر باریکم گرفت تا نیوفتم. خودمو بهش چسبوندم.[چیکار داری میکنی هرزه!!!]<بچه ها اینجا اشتباه نشه، یوشی داره به خودش میگه هرزه🙄>
من- تهیونگ، یکم بخند.. بخند...
لبخند میزدم تا بخنده، اما همونطور که توقع داشتم فقط عصبانی بود. بعد از مکث طولانی و سکوت بزرگمون ادامه دادم
من- عموم بهم گفت من نمیتونم یک قاتل نگه دارم، خالمم مرده دختر خالم من و راه نداد.
حتی یک ذره هم دلش به حالم نسوخت. واقعا مگه میشه! اره، چرا نشه.. توی این دو روزی که اینجا بودی، ریدی تو اعصاب بدبخت، معلومه که ازت خوشش نمیاد!
ازش فاصله گرفتم.
(جدی، اما مست)من- ببخشید که اینطور باهات رفتار کردم.
من مستم آی من مستم...
آواز خوان به اتاقم رفتم. همون بهتر که بگیرم بخوابم.
(ویو تهیونگ)
[خیلی دیر کرده،، یعنی کجا میتونه باشه!]
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
#پارت_بیست_و_چهارم
نگهبان با تعجب بهم نگاه میکرد. اخه من اصلا همچین آدمی نبودم، من یک دختر فوق العاده مثبت بودم.
[هه! ببین روزگار چه بلایی سرت آورده!]
عیب نداره، یک شبه، دو شبه، یک ماهه، ۱۰ ساله، یک ععععععمره، ولی عیب نداره،، یک روز توهم میمیری و از این درد خلاص میشی..
وارد خونه شدم، برقا خاموش بودن.
من- تهیوووووونگ، خوابیدی؟
همونطور فریاد میکشیدم و اسم تهیونگ و صدا میزدم. به ساعت نگاه کردم، ساعت ۲۳:۴۸ شده بود.
من- ساعت ۲۳:۴۸ ، پس خوابیدیییی.
(عربده)تهیونگ- کدوم گوری رفته بودی؟
با صداش تنم به لرز اومد، اما عادت دارم بهش.
مست کرده بودم، دیگه ناز و عشوه هام گل بیش از حد کرده بودن.
(با عشوه) من- اومممم، نکن اینطوری! رفته بودم خونه خاله و عموم...
(عصبانی)تهیونگ- مست کردی!!؟
با شدت از پله ها اومد پایین. چشماش قرمز شده بود.
(عربده وحشتناک)تهیونگ- تو چه غلطی کردییی؟!
صداشو انداخته بود روی سرش.[اصلا مگه مهمه؟! من یک احمق بی سر و پام که مجبور همچین کارایی انجام بده،، حتی بخاطر روحیات وخیمش دوست داره فقط یک بار احساس خوبی داشته باشه]
پاهام داشتن شل میشدن، تهیونگ ۵ قدمی من قرار داشت. همینکه دیدن دارم میوفتم از کمر باریکم گرفت تا نیوفتم. خودمو بهش چسبوندم.[چیکار داری میکنی هرزه!!!]<بچه ها اینجا اشتباه نشه، یوشی داره به خودش میگه هرزه🙄>
من- تهیونگ، یکم بخند.. بخند...
لبخند میزدم تا بخنده، اما همونطور که توقع داشتم فقط عصبانی بود. بعد از مکث طولانی و سکوت بزرگمون ادامه دادم
من- عموم بهم گفت من نمیتونم یک قاتل نگه دارم، خالمم مرده دختر خالم من و راه نداد.
حتی یک ذره هم دلش به حالم نسوخت. واقعا مگه میشه! اره، چرا نشه.. توی این دو روزی که اینجا بودی، ریدی تو اعصاب بدبخت، معلومه که ازت خوشش نمیاد!
ازش فاصله گرفتم.
(جدی، اما مست)من- ببخشید که اینطور باهات رفتار کردم.
من مستم آی من مستم...
آواز خوان به اتاقم رفتم. همون بهتر که بگیرم بخوابم.
(ویو تهیونگ)
[خیلی دیر کرده،، یعنی کجا میتونه باشه!]
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
- ۱.۸k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط