عشق اجباری
عشق اجباری
پارت۲۹
یه هفته از زندگی مشترک منو دانیال می گذشت و الان با هم بهتر شدیم . ولی واقعا حوصلم سر میره تو خونه کارم شده صبح تا ظهر برم دانشگاه بعد از ظهر بشینم پای درس تا دانیال بیاد ، وقتی هم که اومد میشینیم فیلم میبینیم .
تنها چیزی که منو دانیال می تونیم یه نظر داشته باشیم توی فیلم ترسناکه واقعا هم حال میده . هر روز هم که میاد یاد گرفته برام لواشک و پاستیل بخره. خب دیگه توضیح بسه برم که نقشه ای که کشیدم رو عملی کنم . ست لوازم آرایش ۲۴ ساعتم رو برداشتم شروع کردم به آرایش کردن دانیال ، وای اگه دانیال بیدار شه ببینه چه بلایی سرش آوردم منو میکشه . یه رژ قرمز برداشتم زدم رو لبش بعدشم سایه وخط چشم کشیدم براش ریمل زدم ، رژ گونه هم زدم . بعدشم هم شروع کردم به زدن لاک به ناخوناش . وقتی که کارم تموم شد
رفتم تو آشپزخونه و شروع کردم به درست کردن صبحونه که یهو صدای دانیال اومد « مااااانلی می کشمت» اومد پایین تا دیدمش شروع کردم به دویدن اونم پشتم می یومد و داد می زد « من امروز یه جلسه ی مهم دارم آخه با این وضع من کجا برم 😐»
پارت۲۹
یه هفته از زندگی مشترک منو دانیال می گذشت و الان با هم بهتر شدیم . ولی واقعا حوصلم سر میره تو خونه کارم شده صبح تا ظهر برم دانشگاه بعد از ظهر بشینم پای درس تا دانیال بیاد ، وقتی هم که اومد میشینیم فیلم میبینیم .
تنها چیزی که منو دانیال می تونیم یه نظر داشته باشیم توی فیلم ترسناکه واقعا هم حال میده . هر روز هم که میاد یاد گرفته برام لواشک و پاستیل بخره. خب دیگه توضیح بسه برم که نقشه ای که کشیدم رو عملی کنم . ست لوازم آرایش ۲۴ ساعتم رو برداشتم شروع کردم به آرایش کردن دانیال ، وای اگه دانیال بیدار شه ببینه چه بلایی سرش آوردم منو میکشه . یه رژ قرمز برداشتم زدم رو لبش بعدشم سایه وخط چشم کشیدم براش ریمل زدم ، رژ گونه هم زدم . بعدشم هم شروع کردم به زدن لاک به ناخوناش . وقتی که کارم تموم شد
رفتم تو آشپزخونه و شروع کردم به درست کردن صبحونه که یهو صدای دانیال اومد « مااااانلی می کشمت» اومد پایین تا دیدمش شروع کردم به دویدن اونم پشتم می یومد و داد می زد « من امروز یه جلسه ی مهم دارم آخه با این وضع من کجا برم 😐»
۱۴.۴k
۰۳ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.