عروسقاتل
#عـروسِقاتـل
part_۳۸
The killer bride
عینک و کیفمو ازم گرفت و اویزون کرد، موهامو باز کردم که گفت:
- موهای خودته؟
چقدر قشنگه دختر مثل ابریشمه!
به تو مدل .. میاد اوکیه ای بعد اصلاح صورتت موهاتو تا شونه ات کوتاه کنم.
بی تفاوت شونه ای بالا انداختم که یهو گفت:
- البته بزار از تهیونگ بپرسم تا بعدا کله مو نکنه!
با گیجی گفتم:
- مگه از موی کوتاه بدش میاد؟
با خنده گفت:
- نه ولی خب به هرحال بهتره ازش اجازه بگیرم.
باشه ای گفتم که به تهیونگ زنگ زد و سریع تهیونگ جواب داد:
- سلام تهی جون
ام راستش این حوری بهشتی که اوردی برام گفتم یه مدل نو خیلی بهش میاد موهاشو کوتاه کنم تا گردنش یا نه دوست نداری؟
فکر میکردم الان بگه حوصله نداره و به خودم بسپاره ولی در کمال تعجب نمیدونم چی گفت ولی حتما مخالفت کرده بود که چای وون حسابی اخماش توهم رفته بود و بغ کرده گفت:
- باشه آقای دیکتاتور
و بعد بدون حرفی قطع کرد و اومد سمتم و با ناراحتی گفت:
- اجازه نداد آقا گفت حتی یه سانت هم موهاتو کوتاه نکنم.
به فکر فرو رفتم،چرا آخه باید بدش بیاد؟
چای وون بی توجه به چنددقیقه قبل کارشو با همون انرژی بالاش شروع کرد.
من چون بار اولم بود و عادت نداشتم هرکاری ک میکرد دردم میگرفت و اون خیلی سعی میکرد که آروم انجام بده.
خوب خوب وقت حرص دادنتونه
۱۴۹تا ک رسیدیم پارت بعدو میزارم 😔🤝🏼
part_۳۸
The killer bride
عینک و کیفمو ازم گرفت و اویزون کرد، موهامو باز کردم که گفت:
- موهای خودته؟
چقدر قشنگه دختر مثل ابریشمه!
به تو مدل .. میاد اوکیه ای بعد اصلاح صورتت موهاتو تا شونه ات کوتاه کنم.
بی تفاوت شونه ای بالا انداختم که یهو گفت:
- البته بزار از تهیونگ بپرسم تا بعدا کله مو نکنه!
با گیجی گفتم:
- مگه از موی کوتاه بدش میاد؟
با خنده گفت:
- نه ولی خب به هرحال بهتره ازش اجازه بگیرم.
باشه ای گفتم که به تهیونگ زنگ زد و سریع تهیونگ جواب داد:
- سلام تهی جون
ام راستش این حوری بهشتی که اوردی برام گفتم یه مدل نو خیلی بهش میاد موهاشو کوتاه کنم تا گردنش یا نه دوست نداری؟
فکر میکردم الان بگه حوصله نداره و به خودم بسپاره ولی در کمال تعجب نمیدونم چی گفت ولی حتما مخالفت کرده بود که چای وون حسابی اخماش توهم رفته بود و بغ کرده گفت:
- باشه آقای دیکتاتور
و بعد بدون حرفی قطع کرد و اومد سمتم و با ناراحتی گفت:
- اجازه نداد آقا گفت حتی یه سانت هم موهاتو کوتاه نکنم.
به فکر فرو رفتم،چرا آخه باید بدش بیاد؟
چای وون بی توجه به چنددقیقه قبل کارشو با همون انرژی بالاش شروع کرد.
من چون بار اولم بود و عادت نداشتم هرکاری ک میکرد دردم میگرفت و اون خیلی سعی میکرد که آروم انجام بده.
خوب خوب وقت حرص دادنتونه
۱۴۹تا ک رسیدیم پارت بعدو میزارم 😔🤝🏼
- ۸.۲k
- ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط