اسلاید ها رنگ مو ی آلیا رنگ مو جیسو لباس جیسو

اسلاید ها : ¹.رنگ مو ی آلیا ².رنگ مو جیسو ⁴.لباس جیسو ⁵. مدل مو جیسو ⁶. کفش جیسو ⁷. لباس سوها ⁸.لباس جین ⁹.ماشین جدید جیسو
عشق حقیقی قسمت ²⁶
یک ساعت شد ...
با جین رفتم پایین از آسانسور ک پیاده شدیم یون‌ها و آلیا داشتن همو میبو.سیدن[ بسم‌الله ]
سریع رومو برگردوندم
" چ باهم لاو می‌میترکونن "
سریع صدام رو شنیدن
ALYI:
" اهم ... اونی‌ قبل اینکه بفهمم برادرت با هم سر قرار از پیش‌ تایین شده رفتیم از هم خوشمون اومد و ارع دیگه "
JISOO:
"‌ یون‌ها من میرم با آلیا بیرون برگه مرخصی رو بعدن ازت میگیرم بای ... "
بدون اینکه منتظر جواب وایسه با آلیا رفت بیرون ک جلوی در پدربزرگ رو دید
" اوه ... بابابزرگ شما اینجا چیکار میکنید ‌"
پدربزرگ سریع سویچ ی ماشین رو جلوی صورت جیسو گرفت
" بفرمایید ... ب مناسبت خوب شدنت "
واقعن ماشین فوق‌العاده ای بود باید قبول میکرد
" مرسی بابابزرگ ولی دیگه ب هر مناسبتی واسم ماشین نخر حیاط میترکه [ خندید ] "
پدربزرگ رفت تو ماشین خودش نشست و رفت جیسو رو ب آلیا وایساد
" اونییی...برای اینکه ی تغییر چشم گیر بکنیم باید چی کار کنیم ؟ همین کاری ک تو کردی موهامون رو رنگ کنیم بریم‌ من موهام رو رنگ کنم [ دوتا اسلاید اول ] "
رفتیم موهام رو رنگ کردم آبی کبود و سفید یخی ترکیبی واسه آلیا آبی کبود بود ک قبلن رنگ کرده بود خیلی بهش میومد ... .
>پرش زمانی ب یک ماه بعد<
این ماه عروسی یون‌ها و آلیا هست خیلی ب هم میان در طول این مدت خیلی اذیتشون کردم و کرم ریختم فردا عروسیه با سوها رفتم تو حیاط داشتم ماشین هارو انتخاب ک سوها رفت سمت ماشینی ک ¹‌ماه پیش‌بابابزرگ خریده بود برام همون رو سوار ماشین شدیم رفتیم مجتمع خرید بابابزرگ چون بابابزرگ گفت همه اینجا خرید کنیم ب حساب خودش همه اونجا خرید کردیم اومدیم بیرون هرکی رفت خونه خودش
>پرش ب فردا عصر <
دیگه باید آماده می‌شدیم ک بریم اول پیراهنم رو پوشیدم بعد موهام رو بستم یکم خودم رو آرایش کردم و کفشم رو پوشیدم رفتم پایین سوها آماده بود باهم دوباره سوار همون ماشین ک بابابزرگ ¹ ماه پیش خریده بود شدیم و رفتیم سمت عروسی از دروازه رفتیم داخل نزدیک ترین جا ب در عمارتی ک توش عروسی بود پارک کردم دقیقا بغل پنجره بزرگ عمارت بود پیاده شدیم همون موقع جین هم داشت میرفت داخل ک یهو برگشت
" اوه ... سلام فکر کردم زود تر اومدی "
با سوها از پله ها رفتم بالا
" هوم...حتما بد فکر کردی "
رفتم داخل مامانم سریع دستم رو کشید
" وییی دخترم خیلی خوشگل شدی ولی برادرت و عروست ب کمکت احتیاج دارن "
سوها سپردم دست جین و رفتم پیش یون‌ها و آلیا تا برم پیششون همه نگاهم کردن صدای پچ پچ هاشون خیلی بلند بود جمله های مختلفی می‌شنیدم مثل اینکه وای چقدر موهاش قشنگه یا ....
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

اسلاید ها : ¹. تتو گردن جیسو ². تتو دست چپ جیسو ³.تتو دست را...

عشق حقیقی قسمت ²⁸ جین نگاهی ب استایلش انداخت " اوهوم...راس م...

،ناشناسا 🥲🫶🤍🫧¹. خب همون پروف قبلیه خوبه ؟². باشههههههه🙂🫶🤍³. ...

پاستیلا دیشب قبل خواب نوشتم این قسمت رو ولی خسته بودم خوابید...

اسلاید اول و دوم و سوم استایل و مدل مو و عکس اسوری هاش و لبا...

دوپارتی تهیونگ part1موقعیت:روز تولد ات تهیونگ:ات لباساتو بپو...

Blackpinkfictions پارت۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط