پارتنهم

#پارت_نهم



همین طور که ماشین روشن میکردم زیر لب یه ریززززززز غر میزدم

-واییییی خدا چقدر من خلم اخه اسکل لگد به در اتاقش زدی اون لبخند اسکل مانند چی بود تحویل اون بنده خدا دادی اخه من هر چی میکشم از آرمان میکشم اصلا حرفمو پس میگیرم اصلا هم خوشگل نیست چلاق خر بیشعور گاووووووووو آبرو برام نموند الان پیش خودش میگه یارو اسکلی چیزیه اوفف

یه نگاه انداختم دیدم اااا رسیدم که از بس غر غر کردم نفهمیدم کی رسیدم...


*آرمان*

وای خدا وقتی یاد قیافه ماهک میوفتم خندم میگیره بنده خدا چند دقیقه تو شک بود حالا نه که خودم خیلی میدونستم برا همونه کارم تموم شده بود و میخواستم برم از اتاقم خارج شدم که ماهان جلو روم سبز شد خلاصه کلی تعارف تیکه پاره کردیم تا بالاخره قرار شد برا ناهار برم خونه ماهان...

وارد حیاط خونه که شدیم یه دفعه دنگ یه چیزی از پشت خورد تو سرم و ترکید برگشتم ببینم چیه که ماهک رو سرتاپا خیس و یه ظرف بزرگ بادنک کنارش بود اها مشخص شد چیزی که تو سرم خورد و ترکید چیه

ماهک-ام چیزه من میخواستم من راستش اههههه اصلا عشقم کشید پرت کردم

-واقعا خیلی پرویی به جای معذرت خواهیته

ماهک-اوهوم اوهوم

ماهان-ماهک خجالت بکش از دست تو مگه هنوز بچه هستی بلند شو بلند شو ماکان هم بردار برید داخل لباس هاتون هم عوض کنید

ماهک و ماکان با کلی غر غر بالاخره رفتن داخل

ماهان-میبینی تو رو خدا انگار ن انگار ۱۹ سالشه هنوز فکر میکنه بچه است بجای اینکه یه الگو برا ماکان باشه ببین چیکارا میکنه حالا این اولشه

با خنده گفتم-اوه اوه پس امروز قرار جنازه ام بره خونه

ماهک-هویییی ماهان چرا اینقدر پشت سر من میحرفی اخه

ماهان-دارم از شاهکارات برای آرمان جان میگم

ماهک-لازم نکرده تو از شاهکار های من برا آرمان جونت بگی

*************************

موبایل ماهک زنگ خورد جوابش داد یه دفعه موبایل از دستش افتاد زیر مبل و رو اسپیکر هم بود

دنیز-ماهک خر هیچ معلومه کدوم گوری هستی هر چی زنگ این ماسماسکت میزنم جواب نمیدی خبر مرگت کجایی

ماهک-یه جای خوففففف

دنیز-حالا این جای خوفت کجاست

ماهک-پیش دوتا خر

دنیز-حالا خر ها کی هستن

ماهک-قبل از اینکه اسم خر ها رو بگم باید بگم که یکم با ادب تر باش

دنیز-نه که خودت خیلی با ادبی برا همونه

-سلام دنیز

دنیز-ماهک خر خدا از رو زمین برت داره بیشعور موبایل رو اسپیکر

دیگه همه خنده امون گرفت

دنیز-مگه من دستم نرسه

موبایل رو از رو اسپیکر برداشت و رفت تو اتاق صحبت کنه


*دنیز*

وای ابروم رفت

-ماهک خدا بگم چیکارت نکنه بغیر آرمان دیگه کیا اونجا بودن اصلا تو ارمان رو از کجا میشناسی

ماهک-آرمان دوست ماهان الان خونه ماهانم گمشو بیا

-حتی فکرش هم نکن من خونه اون بیام

ماهک-میای خوب هم میای...
دیدگاه ها (۱۳)

#پارت_دهمو تق گوشی رو قطع کرد اخه این دختر برا چی اینجوریه خ...

#پارت_هشتمبزنم به تخته نگاه دم و دستگاه داداشم با سه چهار با...

#پارت_هفتم*ماهک*با خستگی از خواب بیدار شدم اوففففففففف عاغا ...

وقتی درو باز کرد باورم نمیشد من کل کره رو دنبال این گشتم ولی...

اسم رمان: jk ✨ دختر ناشناس: اوو( صدای خیلی اهم اهمی) ددی میش...

آیدل من ( در خواستی)پارت۲۰از زبون شوگا بیست دقیقه ای طول کشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط