نمیدانم چه شد

نمیدانم چه شد!
به خودم ک امدم یک تویی در خود دیدم تویی که حالا اگر نباشی من معنی ندارد...من بی تو! در مغزم نمیگنجد،تویی که سرتاسر وجودم را فراگرفته ای،نمیدانم چطور در وجودم رخنه کرده ای که سال هاست نمیتوانم از وجودم پاکت کنم حتی برای چند دقیقه .
سال هاست که روزها و شب هایم با توست از من بپرس،تا حالا شده یکبار از فکرت خارج شوم ؟ نه ،
تو با یک نگاه امده ای اما من، من با هر روشی نتوانسته ام تو را ببرم از قلبم، عهد ماندن را خوب بسته ای...
تاوان یک نگاه ... یک عاشقی...چیست؟!
خودت بگووو...! #دستنوشته_خودم
دیدگاه ها (۱)

ﻋﮑﺎﺱ: ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﻡ؟ﭘﺴﺮ: ﮐﻪ ﭼﯽ ﺑﺸﻪ؟ﻋﮑﺎﺱ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑ...

اسمم را که در گوشی اش « عزیزم» ذخیره کرده بودتغییر داد به «...

جانی و دلی😻 ⚡ ♥ ️

⊱ولی سرانجام روزی رسید که آن وضع خوش و آرام پایان یافت. وقتی...

فرار من

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط