پارت ۱۰
فیک معلم سخت گیر
+زهر مار
ویو یونا
زنگ آخر بود که نامجون گفت
_بیا بریم خونه من
+من نمی تونم
_به مامان بابات گفتم بیا
+چیییییی
_گوشم کر شد
+خوب چیکار کنم
_سوار شو
سوار شدم تمام مدت دستش روی پ.ا.م بود
رسیدیم خونش بزرگ بود برای من عادی بود چون خونه ما هم اندازه خونه نامجون بزرگ بود بابام ی شرکت بزرگ داره
_بیا تو
+خونت قشنگ
_ممنون
_اجوما میشه غذا رو بیاری
آجوما.چشم
+ی سوال ازت بپرسم
_بپرس
+چرا اینقدر سخت گیری
_خوب اگه سخت گیر نباشم بچها درس نمی خوانند
+آها،برگه های امتحان رو چی کار میکنی
_بعد غذا صحیح میکنم
آجوما.بیاین غذا حاضر
بعد غذا
نامجون در حال صحیح کردن برگه ها
_یونا
+بله
_تو برای امتحان چقدر خوندی
+خیلی برای چی
_این چه نمره که گرفتی
+مگه چند شدم
_۶
+چیییییی من ۸ ساعت داشتم میخوندم امکان ندارد
_باید بیشتر تلاش کنی
+(گریه)من ۸ ساعت خونده بودم
نامجون اومد و یونا رو بغل کرد
_هسسسس بیبی اشکال ندارد خودم باهات کار میکنم نمرهات بره بالا
+واقعا
_آره
+مرسی
_از این به بعد اینجا میمونی
+ولی مامان بابام
_اونا رو خودم حل کردم ، بهشون گفتم میمونی
+اوکی
#فیک
+زهر مار
ویو یونا
زنگ آخر بود که نامجون گفت
_بیا بریم خونه من
+من نمی تونم
_به مامان بابات گفتم بیا
+چیییییی
_گوشم کر شد
+خوب چیکار کنم
_سوار شو
سوار شدم تمام مدت دستش روی پ.ا.م بود
رسیدیم خونش بزرگ بود برای من عادی بود چون خونه ما هم اندازه خونه نامجون بزرگ بود بابام ی شرکت بزرگ داره
_بیا تو
+خونت قشنگ
_ممنون
_اجوما میشه غذا رو بیاری
آجوما.چشم
+ی سوال ازت بپرسم
_بپرس
+چرا اینقدر سخت گیری
_خوب اگه سخت گیر نباشم بچها درس نمی خوانند
+آها،برگه های امتحان رو چی کار میکنی
_بعد غذا صحیح میکنم
آجوما.بیاین غذا حاضر
بعد غذا
نامجون در حال صحیح کردن برگه ها
_یونا
+بله
_تو برای امتحان چقدر خوندی
+خیلی برای چی
_این چه نمره که گرفتی
+مگه چند شدم
_۶
+چیییییی من ۸ ساعت داشتم میخوندم امکان ندارد
_باید بیشتر تلاش کنی
+(گریه)من ۸ ساعت خونده بودم
نامجون اومد و یونا رو بغل کرد
_هسسسس بیبی اشکال ندارد خودم باهات کار میکنم نمرهات بره بالا
+واقعا
_آره
+مرسی
_از این به بعد اینجا میمونی
+ولی مامان بابام
_اونا رو خودم حل کردم ، بهشون گفتم میمونی
+اوکی
#فیک
۹.۳k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.