● عاٰشِق ناشِــناس• 💚🍃
● #عاٰشِق_ناشِــناس• 💚🍃
#پارت_4
آخر حریف پانیذ خانوم نشدم که نشدم..
منو کشوند تا یه کافه نزدیک مدرسه که براش تعریف کنم..
دستمو گزاشتم رو قلبمو زل زدم به پست جدیدش...
_ذوق مرگ نشی یه وقت دیانا خانوم..
گوشیمو گرفتم سمت پانیذ..
+ببینش..ببین چقدر جیگره ببین چقدر کراشه..واییی قلبم وای خدایا من اینووو میخواااام..
_از دست رفتی دیانا..به خودت بیااااا
تو که رو کسی کراش نمیزدی..پسرا رو ادم حساب نمیکردی چت شد یهو..
پانیذ حرف میزد ولی من دونه دونه کامنت های زیر پستشو میخوندم..
با خوندن هر کدوم اخمام بیشتر توهم میرفت..
_دیانا؟تو موودی نبودی بخدا..چته؟چرا مثل برج زهرمار به گوشیت نگاه میکنی؟
+کاش گوشیش بیفته دستم..اون وقت تمام دخترایی که فالوش کردنو بلاک میکنم..
_وای دیانا تو که انقد حسود نبودییی...
پانیذ شروع کرد به مسخره کردن..
ولی خبر نداشت آتیش حسادت داشت منو میکشت..
اون دخترا حق ندارن عشق منو فالو کنن..
عین دختر بچه�ها لج کرده بودم..
مایل به حمایت؟ 💙🐬
#پارت_4
آخر حریف پانیذ خانوم نشدم که نشدم..
منو کشوند تا یه کافه نزدیک مدرسه که براش تعریف کنم..
دستمو گزاشتم رو قلبمو زل زدم به پست جدیدش...
_ذوق مرگ نشی یه وقت دیانا خانوم..
گوشیمو گرفتم سمت پانیذ..
+ببینش..ببین چقدر جیگره ببین چقدر کراشه..واییی قلبم وای خدایا من اینووو میخواااام..
_از دست رفتی دیانا..به خودت بیااااا
تو که رو کسی کراش نمیزدی..پسرا رو ادم حساب نمیکردی چت شد یهو..
پانیذ حرف میزد ولی من دونه دونه کامنت های زیر پستشو میخوندم..
با خوندن هر کدوم اخمام بیشتر توهم میرفت..
_دیانا؟تو موودی نبودی بخدا..چته؟چرا مثل برج زهرمار به گوشیت نگاه میکنی؟
+کاش گوشیش بیفته دستم..اون وقت تمام دخترایی که فالوش کردنو بلاک میکنم..
_وای دیانا تو که انقد حسود نبودییی...
پانیذ شروع کرد به مسخره کردن..
ولی خبر نداشت آتیش حسادت داشت منو میکشت..
اون دخترا حق ندارن عشق منو فالو کنن..
عین دختر بچه�ها لج کرده بودم..
مایل به حمایت؟ 💙🐬
۴.۴k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.