پارت۲
پارت۲
شین. تا این وقت شب چرا بیدار موندی دختره.....
تهیونگ.من اونو میخوام
شین.این همه دختر چرا میا ....
این همه دختر مو مشکی با چشمای مشکی دختر هایی که تهیونگ حتی نگاهی اونها ننداخت ولی این دختر....شایدم به خاطر کارش بوده اما....
تهیونگ.دخالت کردن تو کار من.... مطمعمی جرعتشو داری
شین.متاس...فم ...اقا...اقای کیم
تهیونگ.فردا منتظرم
و با غرور خاصی که توی قدم هاش بود اونجارو ترک کرد بادیگارد هاش دورشو پوشوندن به عنوان یک مافیا هر لحظه جونش در خطر بود .....با سوار شدن توی ماشین نفسشو از سر خستگی بیرون داد
دستیار.اقای کیم مقصد بعدی کجاست
تهیونگ.خونه جیمین...
میا....پس اسمش میاست
با زدن زنگ بلافاصله در باز شد ....از شدت خستگی بدون اینکه کفش هاشو دربیاره وارد شد و روی مبل خودشو پرت کرد
جیمین.یاااا کیم تهیونگ
تهیونگ...جامی که روبه روش بود و برداشت و یک قلوپ از مایع داخل اون خورد حس سوزشی که توی گلوش بود و دوست داشت....
جیمین.خب چطور پیشرفت
تهیونگ.میا
جیمین.کی
تهیونگ.دخنری که امروز به سرپرستی گرفتمش
جیمین.خب چند سالشه
تهیونگ.نمیدونم
جیمین.میگم احمقی نگو نه اخه پسره....
تهیونگ.جیمین اگر سفر کاری رفتم به تو میسپارمش
جیمین.شروع کردی گفتم باشههههه
تهیونگ.حالا هم برو میخوام بخوابم
....
میا.
با نوری که چشمهام و اذیت میکرد بلند شدم به ته سالن سمت دستشویی رفتم صورتمو شستم و سر میز نشستم
...شنیدی میگن بزرگترین مافیا کره دیشب اینجا بوده
....مثل اینکه یکی از مارو به سرپرستی گرفته
...وای فکر میکنید کیه
میا.
شین. تا این وقت شب چرا بیدار موندی دختره.....
تهیونگ.من اونو میخوام
شین.این همه دختر چرا میا ....
این همه دختر مو مشکی با چشمای مشکی دختر هایی که تهیونگ حتی نگاهی اونها ننداخت ولی این دختر....شایدم به خاطر کارش بوده اما....
تهیونگ.دخالت کردن تو کار من.... مطمعمی جرعتشو داری
شین.متاس...فم ...اقا...اقای کیم
تهیونگ.فردا منتظرم
و با غرور خاصی که توی قدم هاش بود اونجارو ترک کرد بادیگارد هاش دورشو پوشوندن به عنوان یک مافیا هر لحظه جونش در خطر بود .....با سوار شدن توی ماشین نفسشو از سر خستگی بیرون داد
دستیار.اقای کیم مقصد بعدی کجاست
تهیونگ.خونه جیمین...
میا....پس اسمش میاست
با زدن زنگ بلافاصله در باز شد ....از شدت خستگی بدون اینکه کفش هاشو دربیاره وارد شد و روی مبل خودشو پرت کرد
جیمین.یاااا کیم تهیونگ
تهیونگ...جامی که روبه روش بود و برداشت و یک قلوپ از مایع داخل اون خورد حس سوزشی که توی گلوش بود و دوست داشت....
جیمین.خب چطور پیشرفت
تهیونگ.میا
جیمین.کی
تهیونگ.دخنری که امروز به سرپرستی گرفتمش
جیمین.خب چند سالشه
تهیونگ.نمیدونم
جیمین.میگم احمقی نگو نه اخه پسره....
تهیونگ.جیمین اگر سفر کاری رفتم به تو میسپارمش
جیمین.شروع کردی گفتم باشههههه
تهیونگ.حالا هم برو میخوام بخوابم
....
میا.
با نوری که چشمهام و اذیت میکرد بلند شدم به ته سالن سمت دستشویی رفتم صورتمو شستم و سر میز نشستم
...شنیدی میگن بزرگترین مافیا کره دیشب اینجا بوده
....مثل اینکه یکی از مارو به سرپرستی گرفته
...وای فکر میکنید کیه
میا.
۳.۲k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.