پارت ۱
پارت ۱
مثل هرروزشخصی که قلبش که پر از درد بود ولی لبش خندون بود کنار پنجره با ستارگان حرف میزد انگار تنها شخص هایی بودن که به او گوش میسپارند به چی؟به درد های او مگر چه کاری کرده بود که نه خاله اش او را میخواست و نه مادر بزرگش ستارگان انگار تنها مرهمان او بودند اما او هم انسان است مگر میشود فقط ستارگان کنار او باشند....اما زندگی تلخ تر از این بود
بی اهمیت به حرف هایی که رئیس پرورشگاه (میزارمش ر.پ)برای خام کردن یک فرد بود ستارگان را دنبال میکرد
صدای قدم های فرد غریبه ساعت۴صبح سکوت اتاق را به هم میزد
مجبور بود بخاطر کارش هم که شده کسی رو به فرزند خوندگی بگیره...با چشم هایی که خالی از هیچ حسی بودن و با قدم هایی که پر از غرور بود از کنار تخت ها و چهره هایی که غرق خواب بودم میگذشت....
ر.پ.اقای کیم شخص...شخصی رو مد مظر ندارید
تهیونگ. از اول هم مد نظر نداشتم....هیلیه خب کافیه اون....
حرفش با صدای دلنوازی که شاید یه مقدار از لقب سنگی شو نرم کرده بود قطع کرد
میا. اقای شین میشه برق هارو خاموش کنید تو روشنی اسمون خوب دیده نمیشه
........
اون کیه صداش و چهرش خاص ترینه موهای مشکی که روی شانه های او رسخته بودند چشمانش مانند اسمان شب او سیاه بود و صدایش مانند صدای فرشتگان در بهشت بود ....اما تهیونگ چی چرا بدون فکر به او زل زده بود ایا قراره اتفاق خاصی برای قلب سنگی او بیافته....
اگر غلط املایی داشت ببخشید
ادامش بدم ؟
مثل هرروزشخصی که قلبش که پر از درد بود ولی لبش خندون بود کنار پنجره با ستارگان حرف میزد انگار تنها شخص هایی بودن که به او گوش میسپارند به چی؟به درد های او مگر چه کاری کرده بود که نه خاله اش او را میخواست و نه مادر بزرگش ستارگان انگار تنها مرهمان او بودند اما او هم انسان است مگر میشود فقط ستارگان کنار او باشند....اما زندگی تلخ تر از این بود
بی اهمیت به حرف هایی که رئیس پرورشگاه (میزارمش ر.پ)برای خام کردن یک فرد بود ستارگان را دنبال میکرد
صدای قدم های فرد غریبه ساعت۴صبح سکوت اتاق را به هم میزد
مجبور بود بخاطر کارش هم که شده کسی رو به فرزند خوندگی بگیره...با چشم هایی که خالی از هیچ حسی بودن و با قدم هایی که پر از غرور بود از کنار تخت ها و چهره هایی که غرق خواب بودم میگذشت....
ر.پ.اقای کیم شخص...شخصی رو مد مظر ندارید
تهیونگ. از اول هم مد نظر نداشتم....هیلیه خب کافیه اون....
حرفش با صدای دلنوازی که شاید یه مقدار از لقب سنگی شو نرم کرده بود قطع کرد
میا. اقای شین میشه برق هارو خاموش کنید تو روشنی اسمون خوب دیده نمیشه
........
اون کیه صداش و چهرش خاص ترینه موهای مشکی که روی شانه های او رسخته بودند چشمانش مانند اسمان شب او سیاه بود و صدایش مانند صدای فرشتگان در بهشت بود ....اما تهیونگ چی چرا بدون فکر به او زل زده بود ایا قراره اتفاق خاصی برای قلب سنگی او بیافته....
اگر غلط املایی داشت ببخشید
ادامش بدم ؟
۳.۰k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.