پارت ۳
پارت ۳
تقریبا یه ساعت تو راه بودیم وقتی رسیدم دهنم باز موند چه قدر قشنگ بود مربی به همه گفت سه ساعت دیگه همه اینجا باشن بعد همه با دوستاش رفت یه طرف مربی ام معلومه نشد که کجا رفت موندم تک و تنها اول رفتم به یه پاساژ کلا چیزای که من میخواستم پیدا نبود باید یه چیزی واسه داداش کوچیکم بگیرم نگه واسم چیزی نگرفتی آبرومو تو دانشگاهشون میبره یه کیف کمری نظرمو خیلی جلب کرد رفتم نزدیکش خیلی قشنگ بود از اونجای که جون هان عاشق گروه بلک پینگ بود میخواستم همینو بخرم براش برای جو هان اصلا مهم نبود که صورته یا چیز دیگس چون دوسش داشت میخرید رفتم و خریدمش امدم بیرون از پاساژ هنوز یه نیم ساعت گذشته آلان چی کار کنم رفتم یه قهوه گرفتم و همون جودی که داشتم میخوردمش به مغازه هاهم نگا میکردم که تق خوردم به یکی و قهوه ریخت روش وقتی نگاهش کردم دیدم کل قهوه ریخته رو کت پسره وای آلان چیکار کنم به زبان کره ای گرفتم
جون هی:وای معذرت میخوام
ای وای من چرا دارم کره یا حرف میزنم باید انگلیسی صحبت کنم از بس احمقم همون حرفو روباره به انگلیسی گفتم که یه نفر از پست صداش کرده
همون سره:آهای جانگ کوک کجارفتی
اِ این که داره کره ای حرف میزنه نکنه این همون والیبالیست است نه بابا پسره آمد جلو گفت:سلام شما باید جون هی باشد لی جون هی از باشگاه...برای مسابقه کنگ فو
جون هی :شما منو از کجا میشناسین
گفت:ما اینم دیگه خلاصه من پارک جیمین هستم اینم رفیق من جئون
که گفتم:جانگ کوک
جیمین:بله انگار میشناسی
جون هی:بله مربیمون گفته والیبالیست خوبیه
جیمین:حالا میای با هم بریم گردش
چون تنها بودم گفتم از تنهای بهتره پس قبول کردم
کیفی که جون هی خرید
استایل جانگ کوک تو بازار
تقریبا یه ساعت تو راه بودیم وقتی رسیدم دهنم باز موند چه قدر قشنگ بود مربی به همه گفت سه ساعت دیگه همه اینجا باشن بعد همه با دوستاش رفت یه طرف مربی ام معلومه نشد که کجا رفت موندم تک و تنها اول رفتم به یه پاساژ کلا چیزای که من میخواستم پیدا نبود باید یه چیزی واسه داداش کوچیکم بگیرم نگه واسم چیزی نگرفتی آبرومو تو دانشگاهشون میبره یه کیف کمری نظرمو خیلی جلب کرد رفتم نزدیکش خیلی قشنگ بود از اونجای که جون هان عاشق گروه بلک پینگ بود میخواستم همینو بخرم براش برای جو هان اصلا مهم نبود که صورته یا چیز دیگس چون دوسش داشت میخرید رفتم و خریدمش امدم بیرون از پاساژ هنوز یه نیم ساعت گذشته آلان چی کار کنم رفتم یه قهوه گرفتم و همون جودی که داشتم میخوردمش به مغازه هاهم نگا میکردم که تق خوردم به یکی و قهوه ریخت روش وقتی نگاهش کردم دیدم کل قهوه ریخته رو کت پسره وای آلان چیکار کنم به زبان کره ای گرفتم
جون هی:وای معذرت میخوام
ای وای من چرا دارم کره یا حرف میزنم باید انگلیسی صحبت کنم از بس احمقم همون حرفو روباره به انگلیسی گفتم که یه نفر از پست صداش کرده
همون سره:آهای جانگ کوک کجارفتی
اِ این که داره کره ای حرف میزنه نکنه این همون والیبالیست است نه بابا پسره آمد جلو گفت:سلام شما باید جون هی باشد لی جون هی از باشگاه...برای مسابقه کنگ فو
جون هی :شما منو از کجا میشناسین
گفت:ما اینم دیگه خلاصه من پارک جیمین هستم اینم رفیق من جئون
که گفتم:جانگ کوک
جیمین:بله انگار میشناسی
جون هی:بله مربیمون گفته والیبالیست خوبیه
جیمین:حالا میای با هم بریم گردش
چون تنها بودم گفتم از تنهای بهتره پس قبول کردم
کیفی که جون هی خرید
استایل جانگ کوک تو بازار
۱۰.۲k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.