عشق دوران بچگی ۲
عشق دوران بچگی ۲
پارت ۲
خونه آنیا
آنیا : به چیزی دست نزن
دوشک واسه دامیان بقل تختش پن میکنه
یه دفعه شکم آنیا قا و قور میکنه
دامیان می خنده
آنیا : گشنته ؟
دامیان:الان که همه رستورانا بستس
آنیا : اههههه گشنته یا نه
دامیان: آره
آنیا میره اشبز خونه
دوتا تخم مرغ بر می داره نودل بر می داره وووووووو
آنیا :رامن تاکا دوست داری ؟
خوشتم نیاد خودم میخورم
چند دقیقه بعد سر میز
دامیان: امیدوارم نمیرم
آنیا : هیییی
دامیان: تابه مونو آه اریگاتو «یعنی بابت غذا ممنون»
خخخخخییییللللیییی خخخخخخووووشششمممممزززههههههه بود
بعدشم میرن بخوابن
آنیا سری میخوابه ولی دامیان خوابش نمیاد
دامیان منحرف میشه و میره رو تخت آنیا میخوابه
صبح ساعت ۱۰
آنیا چشماشو واز میکنه میبینم دامیان خوابیده بقلش
بلند میشه و میشینه آنیا میخواهد جیغ بزنه
که دامیان میکشتش و میوفته روی آنیا و زبونشو میکنه تو دهن آنیا
یدفع بکی درو واز میکنه«کیلید داره اومده هاهه بود بدبخت فقط سر بزنه بخدا😅»
بکی : من میرم بیرون شما به کارتون برسید
آنیا میخواهد بره اون ور که دامیان نمیزاره
پارت ۲
خونه آنیا
آنیا : به چیزی دست نزن
دوشک واسه دامیان بقل تختش پن میکنه
یه دفعه شکم آنیا قا و قور میکنه
دامیان می خنده
آنیا : گشنته ؟
دامیان:الان که همه رستورانا بستس
آنیا : اههههه گشنته یا نه
دامیان: آره
آنیا میره اشبز خونه
دوتا تخم مرغ بر می داره نودل بر می داره وووووووو
آنیا :رامن تاکا دوست داری ؟
خوشتم نیاد خودم میخورم
چند دقیقه بعد سر میز
دامیان: امیدوارم نمیرم
آنیا : هیییی
دامیان: تابه مونو آه اریگاتو «یعنی بابت غذا ممنون»
خخخخخییییللللیییی خخخخخخووووشششمممممزززههههههه بود
بعدشم میرن بخوابن
آنیا سری میخوابه ولی دامیان خوابش نمیاد
دامیان منحرف میشه و میره رو تخت آنیا میخوابه
صبح ساعت ۱۰
آنیا چشماشو واز میکنه میبینم دامیان خوابیده بقلش
بلند میشه و میشینه آنیا میخواهد جیغ بزنه
که دامیان میکشتش و میوفته روی آنیا و زبونشو میکنه تو دهن آنیا
یدفع بکی درو واز میکنه«کیلید داره اومده هاهه بود بدبخت فقط سر بزنه بخدا😅»
بکی : من میرم بیرون شما به کارتون برسید
آنیا میخواهد بره اون ور که دامیان نمیزاره
۲.۴k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.