جئون بالرینا
جئون بالرینا
#پارت۴
رفت.بعد رفتن اون منم به سمت در خروجی رفتم ،احساس میکردم قلبم داره از جاش کنده میشه که خوردم به یه نفر ...به سمتش برگشتم یه پسر قد کوتاه کیوت بود که بهم گفت:
جیمین:ببخشید
جونگکوک:خواهش میکنم
و به راهش ادامه داد و با عصبانیت وارد باشگاه شد .
"ویو تهیونگ "
وارد اتاق شوگا شدم ،رو صندلیش لم داده بود پاهاش رو روی میزش گذاشته بود بی اهمیت بم بازی با ناخوناش رو ادامه داد که گفتم:
تهیونگ: مگه قرار نبود تنها به من درس بدی !چی شد پس؟
شوگا:دلم نمیخواد تنها باشی ...تازه اونموقع کلاس خیلی بی روح و کسل کننده میشد !
تهیونگ: بهتر از این که یه پسر دست وپا چلفتی هم کلاسیم باشه
شوگا:عالی شد
تهیونگ: چی عالی شد
شوگا:پس همکلاسیت رو دیدی .مدیر لینگ برام اطلاعات ش رو فرستاد انگار پسر خوبیه بهتره همون همکلاسیت باشه
تهیونگ: کی؟
شوگا:اسمش جونگکوکه و فامیلش هم جئون ۲۰ سالشه و باهات هم سنم هست
تهیونگ: اون نه ...هر کی جز اون که یه نفر وارد اتاق شد:
۰۰۰:کیم تهیونگ یه همکلاسی میخوای بعد یه جوری رفتار میکنی که انگار داری انتخاب رشته میکنی :/
تهیونگ: تو دیگه کی هستی؟
۰۰۰:oh ,man یعنی تو منو نمیشناسی؟
تهیونگ: آشنایی ولی نه نمیشناسمت
۰۰۰:باعث تاسفه که دوست بچگیت رو از یادت بردی ..من سئول [سئول پایتخت کره است و همچینین ازش برای اسم گزاری هم استفاده میشه]
تهیونگ: میگم چرا آشنایی دختر ؟پس بگو
سئول :اره خب کسی خنگی مثل تو چطور ی قراره منو تو یادش نگه داره؟
تهیونگ: &*/_&،*؛$¥£$♤&﷼#^_^(تو دلش بهش فحش داد)خب اره من آدم بودم اخه تو تنها میومندی
سئول:چی گفتی....
شوگا:یا بسه دیگه
که یه نفر دیگه وارد اتاق شد:
جیمین:مین یونگی تو داری....عه اینجا چه خبره ؟
تهیونگ و سئول :جیمین؟!
جیمین:تهیونگ تو برگشتی پسر (میره سمت ته و بغلش میکنه)
تهیونگ: اره
جیمین:کی برگشتی؟
تهیونگ: یه چند روزی میشه
سئول:منم که بادمجونم ...😒(این استیکر هایی که میزارم حالت اون شخصه)
جیمین:تو که خارج نبودی
سئول:خب بوسان که بودم
جیمین: عا اوکی اوکی ...گوگولی مگولی تو کی برگشتی؟
سئول:یا اینجوری نگووووووووو!چند بار بهت بگم ؟
جیمین:باشه باشه گوگولی مگولی
سئول:پارک جیمین...!(با جیمین گرگم به هوا بازی میکنن )
تهیونگ: باز اینا شروع کردن....
ادامه دارد
#پارت۴
رفت.بعد رفتن اون منم به سمت در خروجی رفتم ،احساس میکردم قلبم داره از جاش کنده میشه که خوردم به یه نفر ...به سمتش برگشتم یه پسر قد کوتاه کیوت بود که بهم گفت:
جیمین:ببخشید
جونگکوک:خواهش میکنم
و به راهش ادامه داد و با عصبانیت وارد باشگاه شد .
"ویو تهیونگ "
وارد اتاق شوگا شدم ،رو صندلیش لم داده بود پاهاش رو روی میزش گذاشته بود بی اهمیت بم بازی با ناخوناش رو ادامه داد که گفتم:
تهیونگ: مگه قرار نبود تنها به من درس بدی !چی شد پس؟
شوگا:دلم نمیخواد تنها باشی ...تازه اونموقع کلاس خیلی بی روح و کسل کننده میشد !
تهیونگ: بهتر از این که یه پسر دست وپا چلفتی هم کلاسیم باشه
شوگا:عالی شد
تهیونگ: چی عالی شد
شوگا:پس همکلاسیت رو دیدی .مدیر لینگ برام اطلاعات ش رو فرستاد انگار پسر خوبیه بهتره همون همکلاسیت باشه
تهیونگ: کی؟
شوگا:اسمش جونگکوکه و فامیلش هم جئون ۲۰ سالشه و باهات هم سنم هست
تهیونگ: اون نه ...هر کی جز اون که یه نفر وارد اتاق شد:
۰۰۰:کیم تهیونگ یه همکلاسی میخوای بعد یه جوری رفتار میکنی که انگار داری انتخاب رشته میکنی :/
تهیونگ: تو دیگه کی هستی؟
۰۰۰:oh ,man یعنی تو منو نمیشناسی؟
تهیونگ: آشنایی ولی نه نمیشناسمت
۰۰۰:باعث تاسفه که دوست بچگیت رو از یادت بردی ..من سئول [سئول پایتخت کره است و همچینین ازش برای اسم گزاری هم استفاده میشه]
تهیونگ: میگم چرا آشنایی دختر ؟پس بگو
سئول :اره خب کسی خنگی مثل تو چطور ی قراره منو تو یادش نگه داره؟
تهیونگ: &*/_&،*؛$¥£$♤&﷼#^_^(تو دلش بهش فحش داد)خب اره من آدم بودم اخه تو تنها میومندی
سئول:چی گفتی....
شوگا:یا بسه دیگه
که یه نفر دیگه وارد اتاق شد:
جیمین:مین یونگی تو داری....عه اینجا چه خبره ؟
تهیونگ و سئول :جیمین؟!
جیمین:تهیونگ تو برگشتی پسر (میره سمت ته و بغلش میکنه)
تهیونگ: اره
جیمین:کی برگشتی؟
تهیونگ: یه چند روزی میشه
سئول:منم که بادمجونم ...😒(این استیکر هایی که میزارم حالت اون شخصه)
جیمین:تو که خارج نبودی
سئول:خب بوسان که بودم
جیمین: عا اوکی اوکی ...گوگولی مگولی تو کی برگشتی؟
سئول:یا اینجوری نگووووووووو!چند بار بهت بگم ؟
جیمین:باشه باشه گوگولی مگولی
سئول:پارک جیمین...!(با جیمین گرگم به هوا بازی میکنن )
تهیونگ: باز اینا شروع کردن....
ادامه دارد
۲.۱k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.