جئون بالرینا
جئون بالرینا
#پارت۶
و به سمت داخل دانشگاه رفتن ...
عجب استایل هایی!...
وارد دانشگاه شدم که متوجه شدم دارن به یکی قلدری میکنند ...اونم توی دانشگاه ،وسط کلاس انگاری بزرگ نشده بودن .از همون بچگی از پولدار ها متنفر بودم چون همش قلدری میکردن و بقیه رو میزدن البته بعضی هاشون ؛یادمه وقتی بچه بودم مامانم از ترس همین موضوع توی کلاس بکس ثبت نامم کرد .هر بار توی دبیرستان یا راهنمایی و ابتدایی برا کسی قلدری میکردن یا خودمم رو اذیت میکردن همون لحظه از حقم دفاع میکردم و سرشون تلافی میکردم ....بعد من با این حیثیت ام رفتم کلاس باله ثبت نام کردم😑(وای جرررر😂😂)
به سمت سالن رفتم بدون هیچ مکث و تردیدی به اونجا رفتم و دستم رو گذاشتم رو شونش که برگشت اون تهیونگ بود با یه نگاه سرد داشت نگام میکرد که با یه قیافه پوکر فیس طوری بهش گفتم :
جونگکوک: احیانا اینجا چه خبره ؟
که با یکی از دختر های محله مون که اتفاقا باهاش دوست هم بودم مواجه شدم :
تهیونگ: به تو ربطی داره ؟
بدون توجه به حرفش به سمت دختره رفتم که دستاش رو رو گوشاش گذاشته بود و آروم آروم مثل بچه گی هاش داشت گریه میکرد:
جونگکوک:می چا ...می چا خوبی ؟
با دیدنم بغلم کرد و دوباره گریه که برگشتم سمت تهیونگ خواستم بزنمش ولی تپ تپ قلبم این اجازه رو بهم نمی داد که بهش آسیب برسونم .از دست می چا گرفتم و به سمت صندلیش بردم .
"ویو تهیونگ "
اون پسره جونگکوک دختره رو به سمت صندلیش برد .عصبانی به سمت میزش رفتم دوتا دستام رو محکم کوبیدم رو میز که برگشت سمتم :
تهیونگ: تو الان داری چه گوهی میخوری ؟(روبه جونگکوک)
جونگکوک:دارم ازش دفاع میکنم !چطور؟
تهیونگ: اون دختره پول منو برداشته تا بهم پس نده دست از سرش برنمیدارم ...پس پسر خوبی باش و بهش بگو که پولم رو پس بده .
با این حرفم پسره سمت دختره برگشت و با تعجب گفت:
جونگکوک:می چان؟تو واقعا این کارو کردی؟
می چان:نه هیونگ باور کن من این کارو نکردم ...
تهیونگ: پس کی کرده؟
می چان:باور کن من این کارو نکردم ...اون دختره ..اونی که کنار اون پسره اون پولو برداشت به جونم قسم میخورم(اشاره به یکی از دختر های اونجا )
...:کی من ؟اوپا دوروغ میگه ..من این کارو نکردم !
جونگکوک:چرا کیف ها و لباس هارو نمی گردین .اینجوری بهتر نیست ؟
تهیونگ: راست میگه کیف هاشون رو برگردین ...
ادامه دارد
#پارت۶
و به سمت داخل دانشگاه رفتن ...
عجب استایل هایی!...
وارد دانشگاه شدم که متوجه شدم دارن به یکی قلدری میکنند ...اونم توی دانشگاه ،وسط کلاس انگاری بزرگ نشده بودن .از همون بچگی از پولدار ها متنفر بودم چون همش قلدری میکردن و بقیه رو میزدن البته بعضی هاشون ؛یادمه وقتی بچه بودم مامانم از ترس همین موضوع توی کلاس بکس ثبت نامم کرد .هر بار توی دبیرستان یا راهنمایی و ابتدایی برا کسی قلدری میکردن یا خودمم رو اذیت میکردن همون لحظه از حقم دفاع میکردم و سرشون تلافی میکردم ....بعد من با این حیثیت ام رفتم کلاس باله ثبت نام کردم😑(وای جرررر😂😂)
به سمت سالن رفتم بدون هیچ مکث و تردیدی به اونجا رفتم و دستم رو گذاشتم رو شونش که برگشت اون تهیونگ بود با یه نگاه سرد داشت نگام میکرد که با یه قیافه پوکر فیس طوری بهش گفتم :
جونگکوک: احیانا اینجا چه خبره ؟
که با یکی از دختر های محله مون که اتفاقا باهاش دوست هم بودم مواجه شدم :
تهیونگ: به تو ربطی داره ؟
بدون توجه به حرفش به سمت دختره رفتم که دستاش رو رو گوشاش گذاشته بود و آروم آروم مثل بچه گی هاش داشت گریه میکرد:
جونگکوک:می چا ...می چا خوبی ؟
با دیدنم بغلم کرد و دوباره گریه که برگشتم سمت تهیونگ خواستم بزنمش ولی تپ تپ قلبم این اجازه رو بهم نمی داد که بهش آسیب برسونم .از دست می چا گرفتم و به سمت صندلیش بردم .
"ویو تهیونگ "
اون پسره جونگکوک دختره رو به سمت صندلیش برد .عصبانی به سمت میزش رفتم دوتا دستام رو محکم کوبیدم رو میز که برگشت سمتم :
تهیونگ: تو الان داری چه گوهی میخوری ؟(روبه جونگکوک)
جونگکوک:دارم ازش دفاع میکنم !چطور؟
تهیونگ: اون دختره پول منو برداشته تا بهم پس نده دست از سرش برنمیدارم ...پس پسر خوبی باش و بهش بگو که پولم رو پس بده .
با این حرفم پسره سمت دختره برگشت و با تعجب گفت:
جونگکوک:می چان؟تو واقعا این کارو کردی؟
می چان:نه هیونگ باور کن من این کارو نکردم ...
تهیونگ: پس کی کرده؟
می چان:باور کن من این کارو نکردم ...اون دختره ..اونی که کنار اون پسره اون پولو برداشت به جونم قسم میخورم(اشاره به یکی از دختر های اونجا )
...:کی من ؟اوپا دوروغ میگه ..من این کارو نکردم !
جونگکوک:چرا کیف ها و لباس هارو نمی گردین .اینجوری بهتر نیست ؟
تهیونگ: راست میگه کیف هاشون رو برگردین ...
ادامه دارد
۲.۶k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.