• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
#part8
#paniz
برگشتم و نزدیکم شد جوری که الان قشنگ روبروم بود دستش رو گذاشته بود کنار سرم و خم شده بود
دری که نیمه باز بود بسته اش و با نوک انگشتش کوبید به نوک بینیم
رضا:انقدر خنگ نباش رز وحشی
با چشای گرد شده نگاش کردم
این الان به من چی گف رز وحشی یعنی خاک تو سرم با این کراش زدنم اخلاق نداره که فقط ظاهره
پانید:چیهه انتظار داری بغلت کنم روبوسی کنم باهات با اشناییمونن نخیر مردک برو انور کار دارم
بر خلاف دور شدنش بیشتر نزدیکم شد الان دیگه کاملا بدنامون چسبیده بود بهم
رضا:اگه نرم
پانیذ:یکی میکوبم تو دهنت
یه تای ابروش داد بالا
رضا :اونوقت چه جوری
پانید:اینجوری
تا به خودش بیاد یکی کوبیدم وسط پاهاش که تعادلش رو از دست داد افتاد زمین و نعره ی بلندی کشید که صداش تو کل اتاق پیچیده
رضا:پانییییذذذذذذذذ(داد)
و در اخر اتاق ترک کردم که صداش میومد
رضا:میکشمتتت رز وحشی (داد)
لبخندی زدم و راه افتادم سمت کلاسی که باید برگزار میشد و بهشون تدریس میکرد
تا اخر ساعت کارم یعنی ساعت 6 مشغول کلاس هام بودم وقتی کارم تموم شد از اموزشگاه زدم بیرون
هوا بارونی بود اخ خدااا چقد گشنگ این هوا دستام باز کردم که یه لحظه حواسم نبود که یه ماشین
خیر ندیده کل لباسم به گندددد کشید با اب گلی وایستاد و از ماشین رضا پیاده شد و با حالت بامزه ای گف
رضا:ععع واا رز وحشی کثیف شدی که
جیغی کشیدم
پانیذ:مرتیکه ی بی عضوووو
با چشای گشاد نگامم میکرد
رضا:بی تربیتت حرف زشتیه رز وحشی تو هنو بچه ای این حرفا چیه بعدشم من عضو دارم که ظهر زدی به عضوم لامصبب
با حرص نگاش کردم که دویدم سمتش که پا به فرار گذاشت
من بدو اون بدو خیس خالی شده بودیم و سرتا پامون گلی انقدر جیغ و داد کردیم وسط خیابون که مردم میگفتن چقد اینا دیونه ان
یه لحظه حواسم نبود که وایستاد منم خوردم بهش و پخش زمین شدم و اون همچنان خیره به کافه بود
پانیذ:مرتیکهههه
انگار نمیشنید روبروش وایستادم
پانیذ:هویییییی
رضا:رز وحشی اینجا رو نگا
با دست جایی که بود رو نگا کردم دیا با ارسلان با هم انقدر صمیمی که تو بغل هم بودن و هر هر میخندیدن
پانید:دارن چه غلطی میکنن
رضا:نمیدونم رز وحشی
با حرص نگاش کردم
پانیذ:انقدرر به من نگووو رزز وحشیی حالا بریم تو ببینم خیس شدیم
مچ دستش رو گرفتم و با هم رفتیم تو موهای بازم خیس شده بود و دورم ریخته بود
نزدیک میزشون شدیم و نشستم روبروی جفتشون و اونا با دهن باز نگامون میکردن
ارسلان:این چه سر و وضعی
نفس عمیقی کشیدم و سرم برگردوندم سمت رضا و با حرص لب زدم
پانیذ:کار یه بی عضو
دیانا پاشو کوبید به پام که صدام دراومد...
ادامه دارد
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
#part8
#paniz
برگشتم و نزدیکم شد جوری که الان قشنگ روبروم بود دستش رو گذاشته بود کنار سرم و خم شده بود
دری که نیمه باز بود بسته اش و با نوک انگشتش کوبید به نوک بینیم
رضا:انقدر خنگ نباش رز وحشی
با چشای گرد شده نگاش کردم
این الان به من چی گف رز وحشی یعنی خاک تو سرم با این کراش زدنم اخلاق نداره که فقط ظاهره
پانید:چیهه انتظار داری بغلت کنم روبوسی کنم باهات با اشناییمونن نخیر مردک برو انور کار دارم
بر خلاف دور شدنش بیشتر نزدیکم شد الان دیگه کاملا بدنامون چسبیده بود بهم
رضا:اگه نرم
پانیذ:یکی میکوبم تو دهنت
یه تای ابروش داد بالا
رضا :اونوقت چه جوری
پانید:اینجوری
تا به خودش بیاد یکی کوبیدم وسط پاهاش که تعادلش رو از دست داد افتاد زمین و نعره ی بلندی کشید که صداش تو کل اتاق پیچیده
رضا:پانییییذذذذذذذذ(داد)
و در اخر اتاق ترک کردم که صداش میومد
رضا:میکشمتتت رز وحشی (داد)
لبخندی زدم و راه افتادم سمت کلاسی که باید برگزار میشد و بهشون تدریس میکرد
تا اخر ساعت کارم یعنی ساعت 6 مشغول کلاس هام بودم وقتی کارم تموم شد از اموزشگاه زدم بیرون
هوا بارونی بود اخ خدااا چقد گشنگ این هوا دستام باز کردم که یه لحظه حواسم نبود که یه ماشین
خیر ندیده کل لباسم به گندددد کشید با اب گلی وایستاد و از ماشین رضا پیاده شد و با حالت بامزه ای گف
رضا:ععع واا رز وحشی کثیف شدی که
جیغی کشیدم
پانیذ:مرتیکه ی بی عضوووو
با چشای گشاد نگامم میکرد
رضا:بی تربیتت حرف زشتیه رز وحشی تو هنو بچه ای این حرفا چیه بعدشم من عضو دارم که ظهر زدی به عضوم لامصبب
با حرص نگاش کردم که دویدم سمتش که پا به فرار گذاشت
من بدو اون بدو خیس خالی شده بودیم و سرتا پامون گلی انقدر جیغ و داد کردیم وسط خیابون که مردم میگفتن چقد اینا دیونه ان
یه لحظه حواسم نبود که وایستاد منم خوردم بهش و پخش زمین شدم و اون همچنان خیره به کافه بود
پانیذ:مرتیکهههه
انگار نمیشنید روبروش وایستادم
پانیذ:هویییییی
رضا:رز وحشی اینجا رو نگا
با دست جایی که بود رو نگا کردم دیا با ارسلان با هم انقدر صمیمی که تو بغل هم بودن و هر هر میخندیدن
پانید:دارن چه غلطی میکنن
رضا:نمیدونم رز وحشی
با حرص نگاش کردم
پانیذ:انقدرر به من نگووو رزز وحشیی حالا بریم تو ببینم خیس شدیم
مچ دستش رو گرفتم و با هم رفتیم تو موهای بازم خیس شده بود و دورم ریخته بود
نزدیک میزشون شدیم و نشستم روبروی جفتشون و اونا با دهن باز نگامون میکردن
ارسلان:این چه سر و وضعی
نفس عمیقی کشیدم و سرم برگردوندم سمت رضا و با حرص لب زدم
پانیذ:کار یه بی عضو
دیانا پاشو کوبید به پام که صدام دراومد...
ادامه دارد
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۹.۲k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.