• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
#part6
#paniz
الان متوجه شدیمم که اون پسری که به دیا شماره گرفته بود ارسلان ولی از حق نگذریممم رفیقششش خیلییی خوب بود
قدشش بلند و تیپی که کلا اسپرت بود
ارسلان:کار داشتم رضا الان میام
سری تکون داد و به دیا دست داد وقتی به من رسید دستام تو دستای بزرگش که رگاش بیرون وااییی خداا
رضا:خوشبختم رضا
و بعد چشمکی زد الانا بود که پس بیوفتم و اهم ارسلان به خودمون اومدیم و دستم از دستش بیرون کشیدم
پانیذ:ببخشید منم پانیذم خاهر دیانا
لبخندی کنج لبش قرار گرف بر اینکه حرثیتم به باد نره روبه دیا کردم و لب زدم
پانیذ:بریم ابجی جون
دیانا:اره بریم خدافز
ازشون خدافزی که کردیم نشستم تو ماشین و استارت رو زدم وقتی به اتوبان رسیدم سرعت ماشین رو بالا بردم و جیغی
نسبتا بلندی زدم که دیا 3 متر بالا پرید
دیانا:پدصگگ چته به من شماره دادن
پانیذ:وااای دوستشو دیدی قد بلند مث خودم دست و دلباززز واااییی وقتی دست داد مردمممم قشنگ مث رگای دستش وااای دیااا تو بایددد حتما با ارسلان جورشی
دیانا که چشماش اندازه ی توپ شده بود نگام میکرد
دیانا:پانییی بخدا میزنمتت یکم اروم الان بخاطر یه پسر ما روبکشتن میدی تو
پانیذ :خیلییی خوبه لعنتیییی
دیانا:استغفرلله
پانیذ:وااااییی خداااا
ماشین بردم پارکینگ نمیدونم اصن چطوری رفتیم خونه و من الان رو تختم داشتم بهش فک میکردمم بعد اینکه کلا بهش فک کردم خابم برد...
#leoreza
جلوی خونه ی ارسلان ماشینو نگه داشتم و روبه بهش لب زدم
رضا:دیدمم چطوری شماره گرفتیااا نامرد
ارسلان:همینه که هس منم دیدم چطوری به خاهرش نگا میکردی
رضا:خوب بود بد نبود
ارسلان:منم خرر اینجا فعلا
رضا:فعلا
از ماشین پیاده شد منم رفتم خونه دختر باحالی به نظر میرسید....
ادامه دارد...
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
#part6
#paniz
الان متوجه شدیمم که اون پسری که به دیا شماره گرفته بود ارسلان ولی از حق نگذریممم رفیقششش خیلییی خوب بود
قدشش بلند و تیپی که کلا اسپرت بود
ارسلان:کار داشتم رضا الان میام
سری تکون داد و به دیا دست داد وقتی به من رسید دستام تو دستای بزرگش که رگاش بیرون وااییی خداا
رضا:خوشبختم رضا
و بعد چشمکی زد الانا بود که پس بیوفتم و اهم ارسلان به خودمون اومدیم و دستم از دستش بیرون کشیدم
پانیذ:ببخشید منم پانیذم خاهر دیانا
لبخندی کنج لبش قرار گرف بر اینکه حرثیتم به باد نره روبه دیا کردم و لب زدم
پانیذ:بریم ابجی جون
دیانا:اره بریم خدافز
ازشون خدافزی که کردیم نشستم تو ماشین و استارت رو زدم وقتی به اتوبان رسیدم سرعت ماشین رو بالا بردم و جیغی
نسبتا بلندی زدم که دیا 3 متر بالا پرید
دیانا:پدصگگ چته به من شماره دادن
پانیذ:وااای دوستشو دیدی قد بلند مث خودم دست و دلباززز واااییی وقتی دست داد مردمممم قشنگ مث رگای دستش وااای دیااا تو بایددد حتما با ارسلان جورشی
دیانا که چشماش اندازه ی توپ شده بود نگام میکرد
دیانا:پانییی بخدا میزنمتت یکم اروم الان بخاطر یه پسر ما روبکشتن میدی تو
پانیذ :خیلییی خوبه لعنتیییی
دیانا:استغفرلله
پانیذ:وااااییی خداااا
ماشین بردم پارکینگ نمیدونم اصن چطوری رفتیم خونه و من الان رو تختم داشتم بهش فک میکردمم بعد اینکه کلا بهش فک کردم خابم برد...
#leoreza
جلوی خونه ی ارسلان ماشینو نگه داشتم و روبه بهش لب زدم
رضا:دیدمم چطوری شماره گرفتیااا نامرد
ارسلان:همینه که هس منم دیدم چطوری به خاهرش نگا میکردی
رضا:خوب بود بد نبود
ارسلان:منم خرر اینجا فعلا
رضا:فعلا
از ماشین پیاده شد منم رفتم خونه دختر باحالی به نظر میرسید....
ادامه دارد...
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۹.۰k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.