عشق سیاه
#عشق_سیاه
#part2
•برش بک به شب
رفتم آماده شدم لباسم یکمی باز بود (عکس میزارم) و ارایش کردم خیلی کیوت شده بودم
با تاکسی رفتم دنبال مایا
•ویو تهیونگ
حوصلم سر رفته بود کارای باند رو به کوک سپردم و میخاستم برم بار
رفتم دوش گرفتم و موهامو درست کردم لباسامو پوشیدم و به به بادیگارد گفتم گه ماشینو آماده کنن
•ویو ات
رفتم دنبال مایا و رفتیم بار
هنینجوری نشسته بودیم که یه پسره اومد کنار مایا نشست لباس مایا باز بود و خودشم مست ترسیده بودم که دیدم مایا گفت
~ات
_چیه مایا
~من الان برمیگردم
اینو گفت و با پسره رفت
نیم ساعت بود که منتظر ولی نیومد خسته شدم داشتم میرفتم که یهویی یه پسر دستمو گرفت و بهم گفت
علامت پسره&
&خانومی میای بریم تو اتاق
_چییی؟ ولم کننننن
٠&میخای ناز کنی باشه نازتو میکشم
_یهویی بهش لگد زدم و فرار کردم داشتم میدویدم به پشتم نگا کردم دیدم اونم دنباله
که یهویی به یه چیز بزرگ برخورد کردم دیدم به یه مرد خیلییی خوشتیپ و جوون برخورد کردم و دستش یه جام شراب بود که روی لباسش ریخته شده بود چون (ات بهش برخورد کرده)
ویو ته
داشتم میرفتم یه جام شراب دستم بود یه دختر بهم برخور کردو همش ریخته شد روی لباسم و درحدی عصبی شدم که میخاستم همونجا زنده به گورش کنم
ویوات
دیدم پسره (ته رو میگه) بهم زل زده چشماش قرمز شده بود و میتونستم اینو بفهمم که خیلی عصبیه
همینجوری بهش زل زده بودم که دیدم اون پسره که دنبالم بود اومددد
یهویی رو به پسر خوشتیپه(تهیونگ) کردم گفتم لطفا کمکم کن این میخاد بهم دست بزنه التماست میکنم
ویوته
دیدن دختره داره بهم التماس میکنه و منن بهش بی توجهیی کردم و میخاستم برم و یادم اومد که کن خیلی وقته کتک کاری نکردم و الان موقع شه
ویو ات
بهش التماس کردم و دیدم رفته سراغه پسره و کلی کتکش زد در حد مرگگگگ
منم سرجام خشک شدم دیدم دست از سرش برداست و اومد روبه روی من وایستاد و که یهویی داد زد و گفتتت....
#part2
•برش بک به شب
رفتم آماده شدم لباسم یکمی باز بود (عکس میزارم) و ارایش کردم خیلی کیوت شده بودم
با تاکسی رفتم دنبال مایا
•ویو تهیونگ
حوصلم سر رفته بود کارای باند رو به کوک سپردم و میخاستم برم بار
رفتم دوش گرفتم و موهامو درست کردم لباسامو پوشیدم و به به بادیگارد گفتم گه ماشینو آماده کنن
•ویو ات
رفتم دنبال مایا و رفتیم بار
هنینجوری نشسته بودیم که یه پسره اومد کنار مایا نشست لباس مایا باز بود و خودشم مست ترسیده بودم که دیدم مایا گفت
~ات
_چیه مایا
~من الان برمیگردم
اینو گفت و با پسره رفت
نیم ساعت بود که منتظر ولی نیومد خسته شدم داشتم میرفتم که یهویی یه پسر دستمو گرفت و بهم گفت
علامت پسره&
&خانومی میای بریم تو اتاق
_چییی؟ ولم کننننن
٠&میخای ناز کنی باشه نازتو میکشم
_یهویی بهش لگد زدم و فرار کردم داشتم میدویدم به پشتم نگا کردم دیدم اونم دنباله
که یهویی به یه چیز بزرگ برخورد کردم دیدم به یه مرد خیلییی خوشتیپ و جوون برخورد کردم و دستش یه جام شراب بود که روی لباسش ریخته شده بود چون (ات بهش برخورد کرده)
ویو ته
داشتم میرفتم یه جام شراب دستم بود یه دختر بهم برخور کردو همش ریخته شد روی لباسم و درحدی عصبی شدم که میخاستم همونجا زنده به گورش کنم
ویوات
دیدم پسره (ته رو میگه) بهم زل زده چشماش قرمز شده بود و میتونستم اینو بفهمم که خیلی عصبیه
همینجوری بهش زل زده بودم که دیدم اون پسره که دنبالم بود اومددد
یهویی رو به پسر خوشتیپه(تهیونگ) کردم گفتم لطفا کمکم کن این میخاد بهم دست بزنه التماست میکنم
ویوته
دیدن دختره داره بهم التماس میکنه و منن بهش بی توجهیی کردم و میخاستم برم و یادم اومد که کن خیلی وقته کتک کاری نکردم و الان موقع شه
ویو ات
بهش التماس کردم و دیدم رفته سراغه پسره و کلی کتکش زد در حد مرگگگگ
منم سرجام خشک شدم دیدم دست از سرش برداست و اومد روبه روی من وایستاد و که یهویی داد زد و گفتتت....
۸.۱k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.