اونجا که شادمهر میگه

اونجا که شادمهر میگه :
من از تبار غربتم ، از آرزوهای محال ، قصه ما تموم شده ، با یه علامت سوال
یعنی واقعا تونسته بیخیال بشه ؟
پس چرا ما نمیتونیم ؟
چرا ما بلد نیستیم ؟
دیدگاه ها (۱)

تو ایران زندگی کردن برا ما لاغرا جبر جغرافیاییه ؛ شما فکر کن...

‏آدم تو زندگی خیلی چیزا رو از دست میده،مثل زمان که میگذره،مث...

آدمی به مرور آرام می‌گیرد، بزرگ می شود، بالغ می‌شود و پای اش...

ما آدمِ رها کردنیم ، آدمِ تا نیمه یِ راه اومدن و جا زدن ...د...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۸ا.ت تو ذهنش :رفتم به خدمتکاره گفتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط