باز لرزید

‍ باز لرزید...
تمام جانم ، با او لرزید...

با او که کودکش را
زیر آوار جستجو می کرد
با او که صدای نفس‌های مادرش را
هنوز می‌شنید

با او که
پدر را میان سنگ‌ها
جستجو می‌کرد
تمام روحم؛ جسمم جانم، لرزید...

دوباره آه
دوباره درد...
دوباره بی‌کسی...
دوباره عکس و قاب...
دوباره رنج و درد...دوباره زلزله...
دوباره لرز مرگ... دوباره نام او...

و او
صدای یاخدا
خدای کشورم
آه که چه قدر سخت است...

😢 😢
دیدگاه ها (۷۱)

زمانیکه قدمهایت را بجای قدمهای جابر نهادی... وگرمای قطرات اش...

گفت رفتن چه جوریه ؟!درد داره ؟!گفتم بستگی داره از کجا بخوای ...

زلزله ننویسیدبنوسید زنی در زیر آوارو بچه ای چشم به راه مادر....

طعم تلخ زندگی گاهی دو چندان می شودآدم از دست خودش گاهی گریزا...

در جست و جوی حقیقت(پارت25 بخش 2)

چهار ۲ _ فریب دنیلسال های نوجوانی لیندا با لبخندهای دنیل شکل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط