رمان جدیدددد🔥💥
رمان جدیدددد🔥💥
رُزِ وَحشی🍷🍒
پارت¹⁷
سرمو بردم نزدیک گوشش گفتم:اوم یس ددی ، لیس از گردنش زدم کشیدم عقب دیدم چشماش خمار شده بود و جوری بود ک میخامت نیازت دارم همون لحظه با شیطنت خندیدم بدو بدو رفتم سمت اتاقم درشو بستم صدای دادش اومد گفت:من بلخره ک گیر میارمت حالا کرم بریز دختر کوچولوخندیدم امروز ساشا مدرسه نمیرفت بس گفتم منم نرم بهتره ولی ساشا بجاش شرکت میرفت اون رفت شرکت اکرم خانوم هم گفت:خانوم میشه من برم خونه آخه دخترم درساش مونده گفتم:آره اکرم خانوم زود برو تا ساشا نیومده بیاد دادو بیداد میکنه چشماش پر از امید شد و ذوق کرد و رفت حالا من مونده بودم با ی خونه بزرگ اکرم خانوم ک رفت شوکت خانومم مرخصی گرفته بود الان تنهای تنها تو خونه ام البته ب جز بادیگاردای دم در با خودم فکر کردم اینکه یه خونه ب این بزرگی چطور غی ممکنه ک استخر نداشته باشه رفتم دم در از بادیگاردای اونجا پرسیدم گفتم:ببخشید این خونه استخر داره؟ ،گفت:آره، آدرسشو داد منم رفتم رفتم تو خونه سمت راست یه داهرو بود تا ته رفتم تو بعدچهارتا در بود دوتا سمت راست دوتا سمت چپ سمت راستیها رو باز کردم ک دیدم به به دهنم مثل غار باز شد ی استخر بزرگ ک بالاش بستس ولی خیلی خوب بود نظرم سمت این کلیدای برق جلب شد زدمشون ک دور تا دور استخر نور سفید پخش شد و همونا باعث شدن اونجا خوشمل تر بشه دیگه صبر نکردم تیشرتمو دراوردم یه سوتین قرمز با ی شورت قرمز پوشیده بودم همشونو دراوردم رفتم لب استخرنشستم ک یهو ی دختر پشت سرم دیدم جیغ کشیدم گفتم:تو کدوم سگی هستی ،دختره با صدای تو دماغیش گفت:من دوست دختر اصل و درجه یک ساشا عم مهدیس هستم گفتم:زر اضافه نزن بابا اون اگه تورو میخاست اونروز بهت پا میداد ،اخم کرد پاهاشو کوبید زمین گفت:اون دوسم داره البته تا وقتی ک تو نباشی ،گفتم؛خدامیدونه چجوری اومدی توی این خونه ،گفت:برای کشتن تو دست ب هر کاری میزنم با تعجب نگاهش کردم ک هولم داد تو استخر ۴متری شنا بلد نبودم ولی هر کار میکردم تا بالای آب بمونم مهدیس هولم ک داد بدو بدو فرار کرد و رفت رسما داشتم خفه میشدم داد زدم:کمک ،سرفه کردم.........
رُزِ وَحشی🍷🍒
پارت¹⁷
سرمو بردم نزدیک گوشش گفتم:اوم یس ددی ، لیس از گردنش زدم کشیدم عقب دیدم چشماش خمار شده بود و جوری بود ک میخامت نیازت دارم همون لحظه با شیطنت خندیدم بدو بدو رفتم سمت اتاقم درشو بستم صدای دادش اومد گفت:من بلخره ک گیر میارمت حالا کرم بریز دختر کوچولوخندیدم امروز ساشا مدرسه نمیرفت بس گفتم منم نرم بهتره ولی ساشا بجاش شرکت میرفت اون رفت شرکت اکرم خانوم هم گفت:خانوم میشه من برم خونه آخه دخترم درساش مونده گفتم:آره اکرم خانوم زود برو تا ساشا نیومده بیاد دادو بیداد میکنه چشماش پر از امید شد و ذوق کرد و رفت حالا من مونده بودم با ی خونه بزرگ اکرم خانوم ک رفت شوکت خانومم مرخصی گرفته بود الان تنهای تنها تو خونه ام البته ب جز بادیگاردای دم در با خودم فکر کردم اینکه یه خونه ب این بزرگی چطور غی ممکنه ک استخر نداشته باشه رفتم دم در از بادیگاردای اونجا پرسیدم گفتم:ببخشید این خونه استخر داره؟ ،گفت:آره، آدرسشو داد منم رفتم رفتم تو خونه سمت راست یه داهرو بود تا ته رفتم تو بعدچهارتا در بود دوتا سمت راست دوتا سمت چپ سمت راستیها رو باز کردم ک دیدم به به دهنم مثل غار باز شد ی استخر بزرگ ک بالاش بستس ولی خیلی خوب بود نظرم سمت این کلیدای برق جلب شد زدمشون ک دور تا دور استخر نور سفید پخش شد و همونا باعث شدن اونجا خوشمل تر بشه دیگه صبر نکردم تیشرتمو دراوردم یه سوتین قرمز با ی شورت قرمز پوشیده بودم همشونو دراوردم رفتم لب استخرنشستم ک یهو ی دختر پشت سرم دیدم جیغ کشیدم گفتم:تو کدوم سگی هستی ،دختره با صدای تو دماغیش گفت:من دوست دختر اصل و درجه یک ساشا عم مهدیس هستم گفتم:زر اضافه نزن بابا اون اگه تورو میخاست اونروز بهت پا میداد ،اخم کرد پاهاشو کوبید زمین گفت:اون دوسم داره البته تا وقتی ک تو نباشی ،گفتم؛خدامیدونه چجوری اومدی توی این خونه ،گفت:برای کشتن تو دست ب هر کاری میزنم با تعجب نگاهش کردم ک هولم داد تو استخر ۴متری شنا بلد نبودم ولی هر کار میکردم تا بالای آب بمونم مهدیس هولم ک داد بدو بدو فرار کرد و رفت رسما داشتم خفه میشدم داد زدم:کمک ،سرفه کردم.........
۱۷.۳k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.