رمان جدیدددد🔥💥
رمان جدیدددد🔥💥
رُزِ وَحشی🍷🍒
پارت²²
هق هق کردم داد زدم تو تو تو حق نداری با دختر دیگه ایی گرم بگیری تا وقتی مال منی،بازم با گریه ادامه دادم :من از اون دختر بدم میاد و تو ب روش لبخند میزنی خوشت میاد منم با رامین گرم بگیرم ،داد زد:خفه شو ،گفتم:آها چرا وقتی ب من میرسه همچین میکنی هااا لصن منم میخوام جنده باشم اصن میخام ب رامین بدم...... ،ک ادامه حرفم با تو دهنی ک زد قطع شد تو دهنم طمع خون رو حس کردم باز گریه کردم داد زد:اگه یه ذره دیگه زر بزنی تضمین نمیکنم سالم بمون فهمیدی عین بچه آدم ساکت بشین ،همونجور گریه میکردم هق هقام دست خودم نبود دستمو گذاشته بودم رو دهنم تا خودمو خفه کنم وقتی رسیدیم سریع از ماشین پیاده شدم بدو بدو رفتم سمت اتاقم ،نشستم رو زمین گریه کردم خودمو خفه کردم تا صدام نره بیرون از بس گریه کردم گوشه اتاق ک کنار دیوار رو زمین افتادم ب زور پاشدم رفتم حموم تیغ کنار حموم رو برداشتمو دستم رو زدم............
از زبون ساشا:
با گریه رفت سمت اتاقش درو بست این چه گوهی بود ک من خوردم خودم از دست خودم عصبانی بودم رفتم سمت اتاقم درو بستم دیونه شده بودم ب دستم نگاه کردم من من با این دستم محکم زدم تو دهن دختر دختر کوچولوم انقدری عصبی بودم نفهمیدم چیشد داد زدم من چه گوهی خوردم محکم مشت زدم تو آینه اینه هزار تیکه شد ریخت رو زمین از دستم همینجور شُر شُر خون میومد لبخند اومد رو لبم دستی ک رو دخترم بلند بشه همینجور مجازات میشه دیونه شده بودم نمیدونستم چمه حتا رفتم اشپزخونه هر چی شراب بود دراوردم خوردم خوردم آنقدر خوردم ۴ بطری خوردم تو خودم نبودم داد زدم چرا احمق پنجمین بطری شراب رو ک خوردم پرت کردم رو زمین ک شکست رفتم هول هولکی شیشه ها رو گرفتم دستم ک باز دستمو برید از دست راستم کلن خون میومد روی سرامیکای سفید قطره خونای دستم ریخته بود ۸قطره روی زمین هی قطره قطره میریخت از صب خبری از ستاره نبود بلند شدم ب زور خودم ب بالای پله ها رسوندم در اتاق رو باز کردم گفتم:ستاره ،ی کمی تو حالت مستی بودم دیدم صدایی ازش نمیاد رفتم سمت حموم با چیزی ک دیدم اشکام روی صورتم ریخت من من من چیکار کرده بودم دختر دختر کوچولوم دستشو با تیغ زده تو وان خونی با لباس تیغ توی دستش قطره های خون داد زدم:ستارهههههههههه ،با اشکام فوری ستاره رو گرفتم تو بغلم بردمش تو ماشین رفتم بیمارستان رانندگی با حال مستی خیلی سخت بود ولی ستاره ی من حالش حالش خوب نیست پیادهشدم دوباره گرفتمش بغلم رفتم تو بیمارستان داد زدم تو این وامونده یکی نیس کمکم کنه ،پرستارا سریع اومدن گفتن بزارید روی این کادر و بردنش اتاق پیش دکتر هر چقدر اسرار کردم نزاشتن برم تو نشستم روی زمین دستمو روی زمین گذاشتم ک خونی شد از دستم خون میومد
رُزِ وَحشی🍷🍒
پارت²²
هق هق کردم داد زدم تو تو تو حق نداری با دختر دیگه ایی گرم بگیری تا وقتی مال منی،بازم با گریه ادامه دادم :من از اون دختر بدم میاد و تو ب روش لبخند میزنی خوشت میاد منم با رامین گرم بگیرم ،داد زد:خفه شو ،گفتم:آها چرا وقتی ب من میرسه همچین میکنی هااا لصن منم میخوام جنده باشم اصن میخام ب رامین بدم...... ،ک ادامه حرفم با تو دهنی ک زد قطع شد تو دهنم طمع خون رو حس کردم باز گریه کردم داد زد:اگه یه ذره دیگه زر بزنی تضمین نمیکنم سالم بمون فهمیدی عین بچه آدم ساکت بشین ،همونجور گریه میکردم هق هقام دست خودم نبود دستمو گذاشته بودم رو دهنم تا خودمو خفه کنم وقتی رسیدیم سریع از ماشین پیاده شدم بدو بدو رفتم سمت اتاقم ،نشستم رو زمین گریه کردم خودمو خفه کردم تا صدام نره بیرون از بس گریه کردم گوشه اتاق ک کنار دیوار رو زمین افتادم ب زور پاشدم رفتم حموم تیغ کنار حموم رو برداشتمو دستم رو زدم............
از زبون ساشا:
با گریه رفت سمت اتاقش درو بست این چه گوهی بود ک من خوردم خودم از دست خودم عصبانی بودم رفتم سمت اتاقم درو بستم دیونه شده بودم ب دستم نگاه کردم من من با این دستم محکم زدم تو دهن دختر دختر کوچولوم انقدری عصبی بودم نفهمیدم چیشد داد زدم من چه گوهی خوردم محکم مشت زدم تو آینه اینه هزار تیکه شد ریخت رو زمین از دستم همینجور شُر شُر خون میومد لبخند اومد رو لبم دستی ک رو دخترم بلند بشه همینجور مجازات میشه دیونه شده بودم نمیدونستم چمه حتا رفتم اشپزخونه هر چی شراب بود دراوردم خوردم خوردم آنقدر خوردم ۴ بطری خوردم تو خودم نبودم داد زدم چرا احمق پنجمین بطری شراب رو ک خوردم پرت کردم رو زمین ک شکست رفتم هول هولکی شیشه ها رو گرفتم دستم ک باز دستمو برید از دست راستم کلن خون میومد روی سرامیکای سفید قطره خونای دستم ریخته بود ۸قطره روی زمین هی قطره قطره میریخت از صب خبری از ستاره نبود بلند شدم ب زور خودم ب بالای پله ها رسوندم در اتاق رو باز کردم گفتم:ستاره ،ی کمی تو حالت مستی بودم دیدم صدایی ازش نمیاد رفتم سمت حموم با چیزی ک دیدم اشکام روی صورتم ریخت من من من چیکار کرده بودم دختر دختر کوچولوم دستشو با تیغ زده تو وان خونی با لباس تیغ توی دستش قطره های خون داد زدم:ستارهههههههههه ،با اشکام فوری ستاره رو گرفتم تو بغلم بردمش تو ماشین رفتم بیمارستان رانندگی با حال مستی خیلی سخت بود ولی ستاره ی من حالش حالش خوب نیست پیادهشدم دوباره گرفتمش بغلم رفتم تو بیمارستان داد زدم تو این وامونده یکی نیس کمکم کنه ،پرستارا سریع اومدن گفتن بزارید روی این کادر و بردنش اتاق پیش دکتر هر چقدر اسرار کردم نزاشتن برم تو نشستم روی زمین دستمو روی زمین گذاشتم ک خونی شد از دستم خون میومد
۱۴.۲k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.