مافیایمرگ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Pory:⁵⁵
جناب دستشویی کجاست؟
گارسون: ته سالن سمت چپ
تشکر کردم و سریع دویدم سمت دستشویی
درو باز کردم و با دیدن ات تو اون وضعیت خون جلوی چشمامو گرفت
جونگکوک(گریه)
سریع رفتم جلو و پسره رو از ات جدا کردم
و تا میتونستم زدمش
خون از سر و صورتش میریخت ات انگار ترسیده بود
ج.ج.جونگگوک بسه (ترس)
(ویو ات)
جونگکوک وارد شد و تا تونس پسره رو زد
بهش میگفتم که کافیه اما به حرفم توجه نمیکرد
به حرفم توجه نکرد و تا جایی که میتونست پسره رو زد بعد از اینکه کلی کتکش زد اومد سمتم
_تو خجالت نمیکشی شوهر داری یه بچه هم تو شکمته که از این کارا میکنی
ج.ج.جونگکوک من اون......
دستمو گرفت و محکم کشیدم بیرون از رستوران
دردی زیر دلم پیچید
ایی دلم
جونگکوک نگران برگشت سمتم و سریع دستمو ول کرد
_ا.ا.ات حالت خوبه منو نگاه واقعا متاسفم من یه لحظه عثبی شدم
چشمامو از درد فشار میدادم
گرفتم بغ/ل و سرم رو فشار داد روی
سینه اش
که افتادم گریه...........
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Pory:⁵⁵
جناب دستشویی کجاست؟
گارسون: ته سالن سمت چپ
تشکر کردم و سریع دویدم سمت دستشویی
درو باز کردم و با دیدن ات تو اون وضعیت خون جلوی چشمامو گرفت
جونگکوک(گریه)
سریع رفتم جلو و پسره رو از ات جدا کردم
و تا میتونستم زدمش
خون از سر و صورتش میریخت ات انگار ترسیده بود
ج.ج.جونگگوک بسه (ترس)
(ویو ات)
جونگکوک وارد شد و تا تونس پسره رو زد
بهش میگفتم که کافیه اما به حرفم توجه نمیکرد
به حرفم توجه نکرد و تا جایی که میتونست پسره رو زد بعد از اینکه کلی کتکش زد اومد سمتم
_تو خجالت نمیکشی شوهر داری یه بچه هم تو شکمته که از این کارا میکنی
ج.ج.جونگکوک من اون......
دستمو گرفت و محکم کشیدم بیرون از رستوران
دردی زیر دلم پیچید
ایی دلم
جونگکوک نگران برگشت سمتم و سریع دستمو ول کرد
_ا.ا.ات حالت خوبه منو نگاه واقعا متاسفم من یه لحظه عثبی شدم
چشمامو از درد فشار میدادم
گرفتم بغ/ل و سرم رو فشار داد روی
سینه اش
که افتادم گریه...........
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
- ۵.۷k
- ۰۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط