چند پارتی
#چند_پارتی
"منو ببخش"
p1.
این روزا رفتار جیمین باهام خیلی سرد شده و اصلا بهم اهمیت نمیده و صبح خیلی زود میره و تا ساعت 2و3شب بیرونه وقتی ازش میپرسم جوابم رو نمیده (راستی من پارک ا.ت هستم 27 سالمه و 2 با جیمین ازدواج کردم اوایل ازدواج رفتارش خیلی باهام خوب بود ولی خیلی سرد شده )
*ویو ا.ت *
ساعت 10 بود میدونستم جیمین حالا حالا ها نمیاد واسه همین رفتم غذا درست کردم...داشتم سفره رو می چیدم که صدای باز و بسته شدن در اومد عجیبه چقدر زود اومده خونه از آشپزخونه اومدم بیرون هه مثل همیشه بدون هیچ توجهی رفت طبقه بالا دیگه از این مسخره بازیاش خسته شدم دوباره رفتم توی آشپزخونه داشتم غذا می خوردم که حالت تحوع گرفتم چند روزی میشه اینجوریم هرچی خورده و نخورده بودم رو بالا آوردم ..حالم اینجوریه و جیمین خان اصلا عین خیالش نیست که زن داره حال زنم چطوره واقعا دارم دیوونه میشم ی تصمیمی گرفتم امیدوارم از تصمیم پشیمون نشم
"چند مین بعد"
شام خوردم بشقابا رو جمع کردم و رفتم توی اتاقمون در اتاق رو باز کردم و با بدن نیم لخت جیمین روبه رو شدم منم بدون توجه بهش رفتم روی تخت دراز کشیدم و چشمام رو بستم فردا بهش میگم هرچند میدونم از خداشه با چشمای بسته و فکرای مزخرف آخر خوابم برد
*ویو جیمین*
این روزا سرم خیلی شلوغه و با ا.ت خیلی سرد برخورد میکنم خودم هم از این رفتارم که باهاش دارم ناراحتم من خیلی دوستش دارم امروز کارام تو شرکت زود تموم شد و رفتم خونه آنقدر خسته بودم که بدون هیچ نگاهی به دور و برم رفتم توی اتاق کتم رو بیرون آوردم و رفتم حموم.....
#فیک
#تک_پارتی
#جیمین
#بی_تی_اس
"منو ببخش"
p1.
این روزا رفتار جیمین باهام خیلی سرد شده و اصلا بهم اهمیت نمیده و صبح خیلی زود میره و تا ساعت 2و3شب بیرونه وقتی ازش میپرسم جوابم رو نمیده (راستی من پارک ا.ت هستم 27 سالمه و 2 با جیمین ازدواج کردم اوایل ازدواج رفتارش خیلی باهام خوب بود ولی خیلی سرد شده )
*ویو ا.ت *
ساعت 10 بود میدونستم جیمین حالا حالا ها نمیاد واسه همین رفتم غذا درست کردم...داشتم سفره رو می چیدم که صدای باز و بسته شدن در اومد عجیبه چقدر زود اومده خونه از آشپزخونه اومدم بیرون هه مثل همیشه بدون هیچ توجهی رفت طبقه بالا دیگه از این مسخره بازیاش خسته شدم دوباره رفتم توی آشپزخونه داشتم غذا می خوردم که حالت تحوع گرفتم چند روزی میشه اینجوریم هرچی خورده و نخورده بودم رو بالا آوردم ..حالم اینجوریه و جیمین خان اصلا عین خیالش نیست که زن داره حال زنم چطوره واقعا دارم دیوونه میشم ی تصمیمی گرفتم امیدوارم از تصمیم پشیمون نشم
"چند مین بعد"
شام خوردم بشقابا رو جمع کردم و رفتم توی اتاقمون در اتاق رو باز کردم و با بدن نیم لخت جیمین روبه رو شدم منم بدون توجه بهش رفتم روی تخت دراز کشیدم و چشمام رو بستم فردا بهش میگم هرچند میدونم از خداشه با چشمای بسته و فکرای مزخرف آخر خوابم برد
*ویو جیمین*
این روزا سرم خیلی شلوغه و با ا.ت خیلی سرد برخورد میکنم خودم هم از این رفتارم که باهاش دارم ناراحتم من خیلی دوستش دارم امروز کارام تو شرکت زود تموم شد و رفتم خونه آنقدر خسته بودم که بدون هیچ نگاهی به دور و برم رفتم توی اتاق کتم رو بیرون آوردم و رفتم حموم.....
#فیک
#تک_پارتی
#جیمین
#بی_تی_اس
۱۰.۵k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.