"فرصتی دوباره"
"فرصتی دوباره"
p4.
• تسلیت میگم هر دو رو از دست دادیم
+چییییی نه این ی شوخیه نه واقعی نیست دوربین مخفی کجاست هر هر خندیدم بیان بیرون دیگه «گریه»
• متاسفم من کاملا جدیم
+نهههههه الان من چیکار کنم چه خاکی به سرم بریزم(خاک رس😁)
«ویو ی ساعت بعد خاک سپاری»
آدمای زیادی میومدن تنها عضو خانوادشون من بودم... دب در وایستادم بودم آدما میومدن و من احترام می گذاشتم دیگه خسته شده بودم سر و گردنم خیلی درد میکرد دستم رو بردم پشت گردنم و ماساژ میدادم صورتم رو کرد طرف در ورودی که با کسی که نباید چشم تو چشم می شدم چشم تو چشم شدم..قطره اشکی از توی چشمم به سمت پایین هدایت شد نمی دونستم که توی اون موقعیت باید چیکار کنم و فقط به چشمای خوشگلش که دوساله دلتنگشونم نگاه می کردم چه خوشتیپ و همچنین مژمرده شده بود.. قدم به قدم میومد نزدیک تر و من سر جام خشکم زده بود تقریباً سه قدم از هم فاصله داشتیم . با چشمای گریونش و صدایی از بغض گرفته لب زد
_.......
بچه ها اصلا حمایت نمیشه اگه بد می نویسم بگین تا دیگه ادامه ندم😔💔
#فیک
#چند_پارتی
#تک_پارتی
#تهیونگ
p4.
• تسلیت میگم هر دو رو از دست دادیم
+چییییی نه این ی شوخیه نه واقعی نیست دوربین مخفی کجاست هر هر خندیدم بیان بیرون دیگه «گریه»
• متاسفم من کاملا جدیم
+نهههههه الان من چیکار کنم چه خاکی به سرم بریزم(خاک رس😁)
«ویو ی ساعت بعد خاک سپاری»
آدمای زیادی میومدن تنها عضو خانوادشون من بودم... دب در وایستادم بودم آدما میومدن و من احترام می گذاشتم دیگه خسته شده بودم سر و گردنم خیلی درد میکرد دستم رو بردم پشت گردنم و ماساژ میدادم صورتم رو کرد طرف در ورودی که با کسی که نباید چشم تو چشم می شدم چشم تو چشم شدم..قطره اشکی از توی چشمم به سمت پایین هدایت شد نمی دونستم که توی اون موقعیت باید چیکار کنم و فقط به چشمای خوشگلش که دوساله دلتنگشونم نگاه می کردم چه خوشتیپ و همچنین مژمرده شده بود.. قدم به قدم میومد نزدیک تر و من سر جام خشکم زده بود تقریباً سه قدم از هم فاصله داشتیم . با چشمای گریونش و صدایی از بغض گرفته لب زد
_.......
بچه ها اصلا حمایت نمیشه اگه بد می نویسم بگین تا دیگه ادامه ندم😔💔
#فیک
#چند_پارتی
#تک_پارتی
#تهیونگ
۸.۴k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.